cockpit

/ˈkɑːkˌpɪt//ˈkɒkpɪt/

معنی: اطاقک خلبان در هواپیما، صحنه تئاتر، محل دعوا ومسابقه
معانی دیگر: صحنه ی گرد (برای خروس جنگی)، نبردگاه، رزمگاه، عرصه ی کارزار، کابین کشتی، اتاقک سکاندار، (هواپیما) کابین، (هواپیمای بزرگ) اتاقک خلبان و کمک خلبانان، (هواپیمای کوچگ) جایگاه خلبان و سرنشینان، (سابقا - در کشتی های جنگی) زیستگاه افسران دون پایه (که هنگام رزم به بیمارستان تبدیل می شد)، (در اتومبیل های مسابقه ای) صندلی راننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an enclosed area from which the pilot and crew control an airplane.

- The captain emerged from the cockpit and said goodbye to some of the passengers.
[ترجمه فرهام] کاپیتان از کابین خلبان بیرون آمد و با عده ای از مسافران خداحافظی کرد
|
[ترجمه گوگل] کاپیتان از کابین بیرون آمد و با تعدادی از مسافران خداحافظی کرد
[ترجمه ترگمان] کاپیتان از کابین خلبان بیرون آمد و با برخی از مسافران خداحافظی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a low, open area near the stern of a yacht or other decked boat, providing space for the person steering, the crew, and usu. passengers.

(3) تعریف: an enclosed area in which cockfights are held.

جمله های نمونه

1. The window in the cockpit had blown in and the pressure dropped dramatically.
[ترجمه گوگل]پنجره کابین داخل کابین منفجر شده بود و فشار به طرز چشمگیری کاهش یافته بود
[ترجمه ترگمان]پنجره ای که در کابین خلبان بود منفجر شده بود و فشار به طور چشمگیری کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was not much elbow room in the cockpit of a Snipe.
[ترجمه گوگل]در کابین یک اسنایپ جای آرنج زیادی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در کابین خلبان یک شکارچی زیاد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They lowered him gradually into the cockpit. Somehow they squeezed him in the tight space, and strapped him in.
[ترجمه گوگل]کم کم او را داخل کابین خلبان کردند به نحوی او را در فضای تنگ فشار دادند و او را به تسمه بستند
[ترجمه ترگمان]به تدریج او را به درون کابین هدایت کردند به هر حال او را در فضای تنگ فشرده نگه داشتند و او را با تسمه بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He climbed into the cockpit of the fighter.
[ترجمه گوگل]او به داخل کابین هواپیمای جنگنده رفت
[ترجمه ترگمان]از کابین خلبان بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rex, his watch companion, was still in the cockpit attending to the helm.
[ترجمه گوگل]رکس، همراه ساعتی او، هنوز در کابین خلبان بود و به سکان آن رسیدگی می کرد
[ترجمه ترگمان]رکس، رفیق ساعتش هنوز در کابین خلبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The flight crew reported smoke in the cockpit and cabin before the tower lost contact.
[ترجمه گوگل]خدمه پرواز قبل از قطع تماس با برج از دود در کابین و کابین خبر دادند
[ترجمه ترگمان]خدمه پرواز قبل از اینکه برج از بین برود، دود را در کابین خلبان گزارش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Strapped into an armor-lined cockpit and trussed up in a flak jacket and helmet, Air Force Capt.
[ترجمه گوگل]کاپیتان نیروی هوایی با بند در کابین خلبانی با پوشش زرهی و پوشیده از ژاکت و کلاه ایمنی
[ترجمه ترگمان]کاپیتان نیروی هوایی گفت: سوار بر یک کابین پر از زره و در حالی که یک ژاکت ضد گلوله و کلاه ایمنی به تن کرده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fiers sits in the cockpit pod between the two engines.
[ترجمه گوگل]فیرز در غلاف کابین بین دو موتور قرار دارد
[ترجمه ترگمان]Fiers در سفینه cockpit بین دو ماشین می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A unique oval aft cockpit is dry and protected when sailing and is an excellent area for dining in port.
[ترجمه گوگل]یک کابین خلبان بیضی شکل منحصر به فرد هنگام قایقرانی خشک و محافظت می شود و یک منطقه عالی برای صرف غذا در بندر است
[ترجمه ترگمان]یک کابین خلبان بیضی منحصر به فرد هنگام حرکت، خشک و محافظت می شود و یک منطقه عالی برای غذا خوردن در بندر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suddenly there was a crash in my cockpit - bits and pieces seemed to fly everywhere.
[ترجمه گوگل]ناگهان تصادفی در کابین من رخ داد - به نظر می رسید قطعات و قطعات در همه جا پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای انفجاری در کابین خلبان شنیدم که به نظر می رسید همه جا پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rear cockpit above features a periscope that seemingly makes the front occupant's head transparent.
[ترجمه گوگل]کابین عقب در بالا دارای یک پریسکوپ است که ظاهراً سر سرنشین جلو را شفاف می کند
[ترجمه ترگمان]بالا - کابین خلبان در بالای ویژگی ها یک پریسکوپ است که ظاهر ساکن جلویی را شفاف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It featured an enclosed glazed cockpit for the pilots with sliding panels, and portholes were located along the hull sides.
[ترجمه گوگل]این کابین دارای یک کابین لعاب محصور برای خلبانان با پانل های کشویی بود و سوراخ هایی در امتداد دو طرف بدنه قرار داشت
[ترجمه ترگمان]این تابلو یک کابین خلبان سرپوشیده را برای خلبانان با قاب های لغزشی نشان می داد و دریچه ها در کنار بدنه کشتی قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Virgin hopes a day in the cockpit will become as popular as a day at the races for company gatherings.
[ترجمه گوگل]ویرجین امیدوار است که یک روز در کابین خلبان مانند یک روز در مسابقات گردهمایی های شرکتی محبوب شود
[ترجمه ترگمان]مریم باکره امیدوار است روزی در کابین خلبان به عنوان یک روز در مسابقات گردهمایی شرکت محبوب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only the stewardess can go from the cabin to the cockpit.
[ترجمه گوگل]فقط مهماندار می تواند از کابین به کابین برود
[ترجمه ترگمان]فقط مهماندار هواپیما می تواند از کابین به کابین خلبان برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اطاقک خلبان در هواپیما (اسم)
cockpit

صحنه تئاتر (اسم)
cockpit

محل دعوا ومسابقه (اسم)
cockpit

تخصصی

[زمین شناسی] یک گودال بسته با دیواره های پرشیب به شکل ستاره که بوسیله تیه های مخروطی در نواحی استوایی حاره احاطه شده است و معمولاً حدود 10 برابر اندازه سوراخ غول یا فروچاله کارستی می باشد. ناحیه تیپ یا شاخص: جامائیکا.

انگلیسی به انگلیسی

• enclosed space for a pilot in an airplane
the cockpit in a plane or racing car is the part where the pilot or driver sits.

پیشنهاد کاربران

1. کابین خلبان. کابین فضانورد 2. ( اتومبیل مسابقه ) جای راننده 3. میدان نبرد. نبردگاه. عرصه کارزار
مثال:
check all the cockpit instruments
همه ی ابزارها و دستگاه های اتاق خلبان را چک کنید.
Cockpit را به معنی کابین خلبان می شناسیم، ولی ابتدا تصور می کنیم چه ارتباطی بین کابین خلبان و این واژه است، اینجا عرض می کنم:
Pit را دخمه فرض می کنیم
Cock را خروس ،
Cockpit به معنای محل نگهداری خروس جنگی نیز است که در مسابقات خروس بازی یا cockfight ، خروس را در محلی دخمه مانند نگه می دارند،
...
[مشاهده متن کامل]

از این رو کابین خلبان که فضای کمتری دارد به cockpit مصطلح شده است.

cockpit ( n ) ( kɑkpɪt ) =the area in a plane, boat, or racing car where the pilot or driver sits
cockpit
Cockpit = اطاقک خلبان
Unfortunately after boombing the targets we faced the anti - craft guns and rear cockpit damaged which killed the co - pilot in a jiffy
متاسفانه بعد از بمباران اهداف ما با توپ های ضدهوایی مواجه شدیم و کابین عقب اسیب دید که منجر به کشته شدن کمک خلبان در یک لحظه شد.
...
[مشاهده متن کامل]

cockpit ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: اتاقک خلبان
تعریف: اتاقکی در هواپیما که خلبان و دستیارانش در آن مستقر می‏شوند
a small closed space where pilots sit in aircraft or racers sit in racing car
The place that pilot and co - pilot contoll the aeroplane
اتاقک خلبان ببینید این ها مر بوط می شن به هواپیما که
wings: معنیش بال ها
tail : عقب
engine:موتر هواپیما
و. . . . . . .

کابین خلبان
the section where the pilot and the co - pilot manage the aircraft.
he stood up and jigged in the cockpit
مودلاتو

اتاق کنترل

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس