1. This design knocks everything else into a cocked hat.
[ترجمه گوگل]این طرح هر چیز دیگری را به یک کلاه خمیده تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]این طراحی همه چیز را به یک کلاه سه گوش ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The governor wore a cocked hat trimmed with white feathers.
[ترجمه گوگل]فرماندار کلاه خروسی بر سر داشت که با پرهای سفید تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]فرماندار کلاهی به سر داشت که پر از پره ای سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Leprechauns usually wear a cocked hat, breeches, and shoes with large buckles.
[ترجمه گوگل]لپرکان ها معمولا کلاه خمیده، شلوار و کفش با سگک های بزرگ می پوشند
[ترجمه ترگمان]Leprechauns Leprechauns معمولا کلاه و شلوار و کفش با سگک های بزرگ به تن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The tourist trade depends too much on the cocked hat.
[ترجمه گوگل]تجارت توریستی بیش از حد به کلاه خروس بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تجارت گردشگری بیش از حد به کلاه کج شده بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They knock all other mills into a cocked hat, I assure you.
[ترجمه گوگل]به شما اطمینان میدهم، آنها تمام آسیابهای دیگر را به یک کلاه خمیده میکوبند
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که همه کارخانه های دیگر را به یک کلاه پر زرق و برق می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Knocked 1968 into a cocked hat.
[ترجمه گوگل]1968 را به یک کلاه خمیده زدم
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶۸ به یک کلاه سه گوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Black - and - white televisions a cocked hat by the modern color ones.
[ترجمه گوگل]تلویزیون های سیاه و سفید یک کلاه خمیده با رنگ های مدرن
[ترجمه ترگمان]تلویزیون سیاه و سفید یک کلاه سه گوش به رنگ مدرن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The blow knocked him into a cocked hat.
9. He wore a cocked hat, and his hair was in a pigtail.
[ترجمه گوگل]کلاه خروسی بر سر داشت و موهایش دم خوک بود
[ترجمه ترگمان]کلاه cocked به سر داشت و موهایش به گیس آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This sarcasm knocked the speaker's argument info a cocked hat.
[ترجمه گوگل]این کنایه، اطلاعات استدلال سخنران را به یک کلاه خمیده کوبید
[ترجمه ترگمان]این طعنه، بحث سخنران را با کلاه کج و معوج زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. That news fairly knocked me into a cocked hat; I just couldn't believe it.
[ترجمه گوگل]آن خبر من را به یک کلاه خفه انداخت من فقط نمی توانستم آن را باور کنم
[ترجمه ترگمان]این خبر کاملا مرا به یک کلاه پر زرق و برق انداخت؛ نمی توانستم باور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was knocked into a cocked hat.
13. My mother is such a good cook; she knocks anyone else into a cocked hat.
[ترجمه گوگل]مادر من آشپز خوبی است او هر کس دیگری را در کلاهی می کوبد
[ترجمه ترگمان]مادر من آشپز خوبی است و هر کس دیگری را در کلاه cocked می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A true professional could knock my efforts into a cocked hat.
[ترجمه گوگل]یک حرفهای واقعی میتواند تلاشهای من را به یک کلاه خمیده تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]یک حرفه ای واقعی می توانست تمام تلاش مرا در یک کلاه پر کلاه رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید