coarsen

/ˈkɔːrsn̩//ˈkɔːsn̩/

معنی: خشن شدن، زمخت شدن، زمخت کردن
معانی دیگر: زمخت کردن یا شدن (رجوع شود به: coarse)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: coarsens, coarsening, coarsened
• : تعریف: to become or cause to be coarse.
متضاد: refine, smooth, soften
مشابه: rough

جمله های نمونه

1. Hard work had coarsened his hands.
[ترجمه مهتاب] کار سخت دستاش رو زبر کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]کار سخت دستانش را درشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]کار سخت دست های او را بزرگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Skin thickens, dries and coarsens after sun exposure.
[ترجمه گوگل]پوست پس از قرار گرفتن در معرض آفتاب ضخیم، خشک و زبر می شود
[ترجمه ترگمان]ضخیم شدن پوست پس از طلوع آفتاب خشک و خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His features had been coarsened by the weather.
[ترجمه گوگل]ویژگی های او به دلیل آب و هوا درشت شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش از آب و هوا خشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sea air coarsened her skin.
[ترجمه گوگل]هوای دریا پوستش را درشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]هوای دریا پوستش را قوی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The windy and dusty weather coarsened her skin.
[ترجمه گوگل]هوای وزش باد و گرد و غبار پوست او را درشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]باد سرد و غبارآلود پوستش را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her hair gradually coarsened as she grew older.
[ترجمه گوگل]با بزرگتر شدن موهایش کم کم ضخیم شد
[ترجمه ترگمان]به تدریج که بزرگ تر می شد، موهایش به شدت ورم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had coarsened his voice to an approximation of Cockney.
[ترجمه گوگل]او صدایش را در حد تقریبی کاکنی درشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]صدایش را بلندتر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's been coarsened by his experience of war.
[ترجمه گوگل]او به خاطر تجربه‌اش از جنگ خشن شده است
[ترجمه ترگمان]او با تجربه جنگ قوی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her voice has deepened and coarsened with the years.
[ترجمه گوگل]صدای او با گذشت سالها عمیق تر و درشت تر شده است
[ترجمه ترگمان]با این همه سال صدایش عمیق و قوی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His seeking for single solutions coarsened his thinking and sank into abstraction.
[ترجمه گوگل]جست‌وجوی او برای راه‌حل‌های واحد، تفکرش را درشت کرد و در انتزاع فرو رفت
[ترجمه ترگمان]او به دنبال یافتن راه حله ای واحدی بود که فکر او را خشن کرده بود و در انتزاع فرو می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The political process has become coarsened.
[ترجمه گوگل]روند سیاسی خشن شده است
[ترجمه ترگمان]روند سیاسی خشن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Spicer started reading up on the possible coarsening effects of media violence on young children.
[ترجمه گوگل]اسپایسر شروع به خواندن در مورد تأثیرات احتمالی خشونت رسانه ای بر کودکان خردسال کرد
[ترجمه ترگمان]Spicer شروع به خواندن تاثیرات منفی احتمالی خشونت رسانه ای بر کودکان خردسال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Interestingly, the decision to coarsen can be made independent to the number of threads contending for the locks.
[ترجمه گوگل]جالب توجه است که تصمیم به درشت شدن می‌تواند مستقل از تعداد نخ‌هایی باشد که برای قفل‌ها رقابت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیز، تصمیم to می تواند مستقل از تعداد رشته هایی باشد که برای قفل در تضاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the things we could do is coarsen the lock to include the loop.
[ترجمه گوگل]یکی از کارهایی که می‌توانیم انجام دهیم این است که قفل را درشت کنیم تا حلقه را در بر بگیرد
[ترجمه ترگمان]یکی از کارهایی که ما می توانیم انجام دهیم این است که قفل را قفل کنیم تا حلقه را شامل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Just to coarsen things, he admitted that the tipoff came from a policeman who had taken payment from one of his colleagues.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که این خبر از جانب پلیسی بوده که پول را از یکی از همکارانش دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که the از پلیسی وارد شد که از یکی از همکارانش پول دریافت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشن شدن (فعل)
coarsen

زمخت شدن (فعل)
coarsen

زمخت کردن (فعل)
rough, gross, coarsen

انگلیسی به انگلیسی

• become rough or coarse; make rough or coarse
if someone coarsens, they become less polite or caring.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : coarsen
اسم ( noun ) : coarseness
صفت ( adjective ) : coarse
قید ( adverb ) : coarsely
زبر شدن

بپرس