coarse grained

/ˈkɔːrsˈɡreɪnd//kɔːsɡreɪnd/

دارای دانه خشن، ناصاف، زبر، درشت درشت بافت، خشن، زمخت، زبر، زمخت، درشت بافت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a rough or coarse texture.

(2) تعریف: unrefined; indelicate; crude.

تخصصی

[سینما] درشت بافت
[زمین شناسی] درشت دانه،خشن ،ناصاف، زبر، درشت
[نفت] دانه درشت

انگلیسی به انگلیسی

• rough in texture, having a bumpy or irregular grain

پیشنهاد کاربران

### 1. Coarse Noun ( Physical Texture/Grain )
- Coarse sand → شن درشت
- The beach was covered in coarse sand. → ساحل با شن درشت پوشیده شده بود.
- Coarse salt → نمک درشت
- Sprinkle some coarse salt on the meat. → کمی نمک درشت روی گوشت بپاشید.
...
[مشاهده متن کامل]

- Coarse hair → موی زبر
- His beard was thick and coarse. → ریش او ضخیم و زبر بود.
- Coarse fabric → پارچه زمخت
- This shirt is made of coarse fabric. → این پیراهن از پارچه زمخت دوخته شده.
### 2. Coarse Noun ( Behavior/Speech )
- Coarse language → الفاظ زننده / گفتار زمخت
- The movie contains coarse language. → این فیلم دارای الفاظ زننده است.
- Coarse jokes → جوک های بی ادبانه
- He told some coarse jokes at the party. → او در مهمانی چند جوک بی ادبانه گفت.
- Coarse manners → رفتار زمخت / بی نزاکتی
- His coarse manners offended the guests. → بی نزاکتی های او مهمانان را ناراحت کرد.
### 3. Other Common Collocations
- Coarse grains → دانه های درشت
- Whole wheat flour has coarse grains. → آرد گندم کامل دانه های درشت دارد.
- Coarse texture → بافت زبر / ساختار زمخت
- The wall had a coarse texture. → دیوار بافتی زبر داشت.
- Coarse adjustment → تنظیم تقریبی ( e. g. , in machinery )
- First, make a coarse adjustment, then fine - tune it. → ابتدا تنظیم تقریبی را انجام دهید، سپس آن را دقیق کنید.
### Less Frequent but Natural Collocations
- Coarse voice → صدای خشن
- He spoke in a coarse voice. → او با صدایی خشن صحبت کرد.
- Coarse features → چهره زمخت
- His face had coarse features. → چهره ای زمخت داشت.
- Coarse particles → ذرات درشت
- Filter out the coarse particles first. → ابتدا ذرات درشت را فیلتر کنید.
deepseek

( در اشاره به شخص ) زمخت، بی نزاکت
چشمگیر، برجسته
درشت ساختار
دنبال کردن اشیاء معین، در زمان های معین، تا سطحی معین از جزییات.

بپرس