• rough in texture, having a bumpy or irregular grain
پیشنهاد کاربران
### 1. Coarse Noun ( Physical Texture/Grain ) - Coarse sand → شن درشت - The beach was covered in coarse sand. → ساحل با شن درشت پوشیده شده بود. - Coarse salt → نمک درشت - Sprinkle some coarse salt on the meat. → کمی نمک درشت روی گوشت بپاشید. ... [مشاهده متن کامل]
- Coarse hair → موی زبر - His beard was thick and coarse. → ریش او ضخیم و زبر بود. - Coarse fabric → پارچه زمخت - This shirt is made of coarse fabric. → این پیراهن از پارچه زمخت دوخته شده. ### 2. Coarse Noun ( Behavior/Speech ) - Coarse language → الفاظ زننده / گفتار زمخت - The movie contains coarse language. → این فیلم دارای الفاظ زننده است. - Coarse jokes → جوک های بی ادبانه - He told some coarse jokes at the party. → او در مهمانی چند جوک بی ادبانه گفت. - Coarse manners → رفتار زمخت / بی نزاکتی - His coarse manners offended the guests. → بی نزاکتی های او مهمانان را ناراحت کرد. ### 3. Other Common Collocations - Coarse grains → دانه های درشت - Whole wheat flour has coarse grains. → آرد گندم کامل دانه های درشت دارد. - Coarse texture → بافت زبر / ساختار زمخت - The wall had a coarse texture. → دیوار بافتی زبر داشت. - Coarse adjustment → تنظیم تقریبی ( e. g. , in machinery ) - First, make a coarse adjustment, then fine - tune it. → ابتدا تنظیم تقریبی را انجام دهید، سپس آن را دقیق کنید. ### Less Frequent but Natural Collocations - Coarse voice → صدای خشن - He spoke in a coarse voice. → او با صدایی خشن صحبت کرد. - Coarse features → چهره زمخت - His face had coarse features. → چهره ای زمخت داشت. - Coarse particles → ذرات درشت - Filter out the coarse particles first. → ابتدا ذرات درشت را فیلتر کنید. deepseek
( در اشاره به شخص ) زمخت، بی نزاکت
چشمگیر، برجسته
درشت ساختار
دنبال کردن اشیاء معین، در زمان های معین، تا سطحی معین از جزییات.