coadjutor

/koʊˈædʒətər//kəʊˈædʒʊtə/

معنی: معاون، هم کار، همیاور
معانی دیگر: کمک، وردست، یاور، یاری کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an assistant, esp. the principal assistant of a bishop.

جمله های نمونه

1. I found an enthusiastic coadjutor in the person of a young fellow named Wang Ming.
[ترجمه گوگل]من در شخص جوانی به نام وانگ مینگ یک همکار مشتاق پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من یکی از کواجتور را دیدم که به نام وانگ مینگ آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Retired Coadjutor Bishop Peter Zhang Zhiyong, 80, who is not recognized by the government, was also present in the election.
[ترجمه گوگل]اسقف بازنشسته پیتر ژانگ ژیونگ، 80 ساله، که توسط دولت به رسمیت شناخته نمی شود، نیز در این انتخابات حضور داشت
[ترجمه ترگمان]اسقف بازنشسته coadjutor، پیتر ژانگ Zhiyong، ۸۰ ساله که توسط دولت شناخته نشده است، نیز در این انتخابات حضور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Coadjutor Holy Cross Archbishop Patrick D’Rozario of Dhaka, head of BCEB, told the gathering that opening a Catholic university is great long-cherished dream for the Bangladesh Church.
[ترجمه گوگل]اسقف اعظم صلیب مقدس، پاتریک دروزاریو از داکا، رئیس BCEB، در این گردهمایی گفت که افتتاح یک دانشگاه کاتولیک آرزوی دیرینه کلیسای بنگلادش است
[ترجمه ترگمان]پاتریک D، اسقف اعظم صلیب مقدس داکا، رئیس of، به این گردهمایی گفت که گشایش یک دانشگاه کاتولیک رویایی طولانی برای کلیسای بنگلادش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fengxiang diocese in central Shaanxi province has elected its coadjutor bishop candidate in an “open, just, fair and free” process.
[ترجمه گوگل]اسقف نشین Fengxiang در استان شانشی مرکزی، نامزد اسقف همیار خود را در یک فرآیند "باز، عادلانه، عادلانه و آزاد" انتخاب کرده است
[ترجمه ترگمان]اسقف نشین Fengxiang در استان Shaanxi مرکزی، کاندیدای اسقف خود را در یک فرآیند \"آزاد، عادلانه، عادلانه و آزاد\" انتخاب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Quasinodo, the bell striker naturally macrocephalic and accepted by Notre Dame de Paris, Frollo, coadjutor and Phoebus, the leader of housecarl, they let themselves go to beautiful Esmeralda.
[ترجمه گوگل]کواسینودو، مهاجم زنگی که به طور طبیعی ماکروسفالیست و مورد قبول نوتردام دی پاریس، فرولو، همیار و فیبوس، رهبر خانه کارل، آنها خود را رها کردند تا به اسمرالدای زیبا بروند
[ترجمه ترگمان]Quasinodo، مهاجم زنگ، به طور طبیعی macrocephalic و توسط کلیسای نتردام دو پاریس، Frollo، کواجتور و رنس، رهبر of، پذیرفته شد و اجازه دادند که به to زیبا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His decision also didn’t get the backing of all members in his diocese, including Coadjutor Bishop Peter Jin Lugang and almost half the 21 diocesan priests.
[ترجمه گوگل]تصمیم او همچنین از حمایت همه اعضای اسقف نشینش، از جمله اسقف همکار پیتر جین لوگانگ و تقریباً نیمی از 21 کشیش اسقف نشین، برخوردار نشد
[ترجمه ترگمان]تصمیم او همچنین پشتیبانی از همه اعضای اسقف نشین خود، از جمله اسقف coadjutor اسقف پیتر جین Lugang و تقریبا نیمی از میلاد مسیح را به دست نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معاون (اسم)
associate, helper, assistant, vicar, assistant director, coadjutor, associate principal, coadjutant, vice-chancellor

هم کار (اسم)
bloke, cohort, competitor, coadjutor, colleague, teammate, co-worker, counterpart, cooperator

همیاور (اسم)
coadjutor

انگلیسی به انگلیسی

• assistant; one who works with another

پیشنهاد کاربران

بپرس