coachman

/ˈkoʊt͡ʃmən//ˈkəʊt͡ʃmən/

معنی: درشکه چی، کالسکهچی، سورچی
معانی دیگر: کالسکه چی، درشکه چی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: coachmen
(1) تعریف: a male driver of a coach or other carriage.

(2) تعریف: a type of artificial fly for fishing.

جمله های نمونه

1. The coachman cracked his whip and the carriage lurched forward.
[ترجمه گوگل]کالسکه سوار شلاقش را شکست و کالسکه به جلو رفت
[ترجمه ترگمان]سورچی شلاق خود را برداشت و کالسکه به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The coachman had a thin lash.
[ترجمه گوگل]کالسکه دار شلاقی نازک داشت
[ترجمه ترگمان]سورچی شلاق نازکی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The coachman climbed down slowly and held up both hands.
[ترجمه گوگل]کالسکه به آرامی پایین آمد و هر دو دستش را بالا گرفت
[ترجمه ترگمان]سورچی آهسته پایین آمد و هر دو دستش را بالا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The coachman sat hunched over the reins, waiting.
[ترجمه گوگل]کالسکه سوار خمیده روی افسار نشسته بود و منتظر بود
[ترجمه ترگمان]سورچی روی زین خم شده بود و منتظر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They've just dragged the body of a coachman out of the canal too.
[ترجمه گوگل]تازه جسد یک کالسکه را هم از کانال بیرون کشیده اند
[ترجمه ترگمان]همین الان جسد یک درشکه چی را از آب بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meanwhile his coachman had advanced to meet Lefevre.
[ترجمه گوگل]در همین حین کالسکه او برای ملاقات با لفور پیش رفته بود
[ترجمه ترگمان]در این اثنا سورچی او به دیدن Lefevre آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The coachman resembled a carnival strongman, with well-developed muscles, a bald head and an oriental moustache.
[ترجمه گوگل]کالسکه مانند یک مرد قوی کارناوال بود، با ماهیچه های توسعه یافته، سر طاس و سبیل شرقی
[ترجمه ترگمان]سورچی با عضلات خوش ترکیب، سر تاس و سبیل oriental داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The coachman took my luggage and called me to hurry up.
[ترجمه گوگل]کالسکه چمدانم را گرفت و مرا صدا زد که عجله کنم
[ترجمه ترگمان]کالسکه چی وسایلم را برداشت و به من زنگ زد که عجله کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Great-grandfather had been a coachman in the days of horse-drawn carriages.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ در زمان کالسکه‌های اسب‌کشی، کالسکه‌نشین بوده است
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ چهار روز بود که کالسکه سواری گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The coachman took off his cap and stuck it in his pocket.
[ترجمه گوگل]کالسکه سوار کلاهش را درآورد و در جیبش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]درشکه چی کلاهش را برداشت و آن را در جیب نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A coachman has to drive, a groom has to open the door, a peon has to shout warnings.
[ترجمه گوگل]یک کالسکه سوار باید رانندگی کند، یک داماد باید در را باز کند، یک پیرمرد باید فریاد اخطار بدهد
[ترجمه ترگمان]یک نوکر باید رانندگی کند، یک نوکر باید در را باز کند، غلام غلام باید داد و بیداد راه بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The coachman stooped down for his orders.
[ترجمه گوگل]کالسکه برای دستوراتش خم شد
[ترجمه ترگمان]سورچی به فرمان او خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The coachman rubbed down his horses after a long day's ride.
[ترجمه گوگل]کالسکه سوار اسب هایش را پس از یک روز سواری طولانی به خاک مالید
[ترجمه ترگمان]راننده پس از یک گردش طولانی، اسب ها را به زمین مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She mounted beside the coachman, wondering why this good fortune had happened to her.
[ترجمه گوگل]او کنار کالسکه سوار شد و متعجب بود که چرا این خوش شانسی برای او اتفاق افتاده است
[ترجمه ترگمان]جما در کنار درشکه چی نشست، و از خود می پرسید چرا این اقبال خوب برایش رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And to the coachman: " For God's sake, can't you drive faster? "
[ترجمه گوگل]و خطاب به کالسکه: "به خاطر خدا، نمی توانی تندتر رانندگی کنی؟"
[ترجمه ترگمان]و به کالسکه چی گفت: به خاطر خدا، نمی توانی تندتر رانندگی کنی؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درشکه چی (اسم)
cabdriver, coachman, phaeton, hackie

کالسکه چی (اسم)
coachman, charioteer

سورچی (اسم)
coachman, driver

انگلیسی به انگلیسی

• man who drives a coach
a coachman was a man who drove a horse-drawn coach.

پیشنهاد کاربران

بپرس