clutched

پیشنهاد کاربران

### 1. To hold tightly ( especially due to fear, urgency, or emotion )
Farsi: محکم گرفتن، چسبیدن، چنگ زدن
Example: She was clutching her purse in fear.
او کیفش را با ترس محکم گرفته بود.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### 2. To grasp something suddenly
Farsi: ناگهان گرفتن، به چیزی چنگ انداختن
Example: He clutched the edge of the table to avoid falling.
برای اینکه نیفتد، لبهٔ میز را چنگ زد.
- - -
### 3. ( Figurative ) To cling to something emotionally ( hope, belief, etc. )
Farsi: چنگ زدن به ( به صورت استعاری ) ، دل بستن به چیزی در ناامیدی
Example: She clutched at the hope that he was still alive.
او به امید زنده بودنش چنگ انداخته بود.
- - -
### 4. ( Sports slang ) – Doing something well under pressure
Farsi: عملکرد عالی در لحظات حساس یا بحرانی
Example: He made a clutch shot in the final seconds.
او در ثانیه های آخر، ضربه ای تعیین کننده زد.
( در این معنا، “clutch” به عنوان صفت استفاده می شود، نه فعل. )
- - -
### 5. Mechanical meaning ( not a verb )
Clutch ( noun ) : قطعه ای در خودرو برای اتصال یا قطع موتور از چرخ ها
Farsi: کلاچ
Example: He pressed the clutch and changed the gear.
او کلاچ را فشار داد و دنده را عوض کرد.
1. She was clutching her child tightly during the bombing.
او در هنگام بمباران، فرزندش را محکم در آغوش گرفته بود.
- - -
2. He clutched his chest and collapsed to the ground.
او قفسهٔ سینه اش را گرفت و روی زمین افتاد.
( اشاره به حمله قلبی یا درد شدید )
- - -
3. The old man clutched his walking stick as he stood up.
پیرمرد هنگام بلند شدن، عصایش را محکم گرفت.
- - -
4. She clutched the phone, waiting for news.
او گوشی تلفن را محکم در دست گرفته بود و منتظر خبر بود.
- - -
5. The child clutched at his mother’s skirt when he got scared.
وقتی ترسید، به دامن مادرش چنگ زد.
- - -
6. He was clutching a photograph of his family in his hands.
عکس خانواده اش را در دست گرفته بود.
( احساسی، با دلبستگی )
- - -
7. She clutched at the hope that everything would be okay.
او به این امید چنگ زده بود که همه چیز خوب پیش خواهد رفت.
( معنای استعاری – دل بستن به امید )
- - -
8. He clutched the ledge with one hand to avoid falling.
با یک دست به لبه چنگ زد تا نیفتد.
- - -
9. In the final seconds, he made a clutch play to win the game.
در ثانیه های پایانی، با یک حرکت تعیین کننده بازی را برد.
( استفاده از "clutch" به عنوان صفت در معنای ورزشی )
- - -
10. The woman was clutching a handbag full of documents.
زن، کیف دستی ای پر از مدارک را محکم گرفته بود.
ارتباط "clutching" ( به معنی گرفتن یا چنگ زدن ) با "کلاچ" ماشین چیست؟
جواب در ریشهٔ زبانی و معنایی این واژه است:
- - -
### 🔧 1. ریشهٔ لغوی مشترک
واژهٔ clutch در اصل یک فعل انگلیسی به معنی "محکم گرفتن، چنگ زدن" بوده است.
بعدها به عنوان اسم هم استفاده شد تا اشاره کند به ابزاری که چیزی را می گیرد یا رها می کند.
- - -
### 🚗 2. Clutch در خودرو
در خودرو، کلاچ همان قطعه ای ست که بین موتور و جعبه دنده قرار دارد.
عملکردش این است که با گرفتن ( وصل کردن ) یا رها کردن ( قطع کردن ) اتصال موتور به چرخ ها، امکان تعویض دنده را فراهم کند.
یعنی:
> "Clutch" در ماشین چیزی را می گیرد یا آزاد می کند — دقیقاً همان کاری که فعل clutch در معنی اصلی اش انجام می دهد.
- - -
### 🧠 نتیجه:
هم "clutching a baby" ( محکم گرفتن نوزاد )
و هم "pressing the clutch" ( فشردن کلاچ در ماشین )
ریشه در یک مفهوم دارند:
"چیزی را گرفتن، نگه داشتن، یا رها کردن".
chatgpt

چنگ انداختن.
مثال:وحشت به گلویش چنگ انداخته بود

بپرس