clustered

/ˈkləstər//ˈklʌstə/

معنی: خوشه دار
معانی دیگر: خوشه ای، دورهم جمع شده، گردامده

جمله های نمونه

1. the soldiers clustered around the wounded officer
سربازان دور افسر زخمی جمع شدند.

2. The students clustered round the old soldiers to hear the story.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان دور سربازان قدیمی جمع شدند تا داستان را بشنوند
[ترجمه ترگمان]دانشجویان دور سربازان قدیمی جمع شدند تا داستان را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mean little houses clustered under the railway arches.
[ترجمه گوگل]خانه های کوچکی که زیر طاق های راه آهن جمع شده اند
[ترجمه ترگمان]خانه های کوچکی زیر طاق های پل جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People clustered around the market stalls.
[ترجمه گوگل]مردم دور غرفه های بازار جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]مردم دور سالن بازار جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The students clustered around the old soldiers to hear the story.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان دور سربازان قدیمی جمع شدند تا داستان را بشنوند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان دور سربازان قدیمی جمع شدند تا داستان را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The students clustered their tents together.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان چادرهای خود را در کنار هم جمع کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان چادرهای خود را جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boys and girls clustered together round the camp fire telling stories and singing songs.
[ترجمه گوگل]پسران و دختران دور هم دور آتش اردوگاه جمع شده بودند و داستان می گفتند و آهنگ می خواندند
[ترجمه ترگمان]بچه ها و دخترها دور هم جمع شده بودند و در کنار آتش نشسته بودند و آواز می خواندند و آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The boys and girls clustered together round the camp fire telling stories and sanging songs.
[ترجمه گوگل]پسران و دختران دور هم دور آتش اردوگاه جمع شده بودند و داستان می گفتند و آهنگ می خواندند
[ترجمه ترگمان]بچه ها و دخترها دور هم جمع شده بودند و با هم قصه می گفتند و آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People clustered round the notice board.
[ترجمه گوگل]مردم دور تابلوی اعلانات جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]مردم دور تابلوی اعلانات جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The passengers clustered together in small groups.
[ترجمه گوگل]مسافران در گروه های کوچک دور هم جمع شدند
[ترجمه ترگمان]مسافران در گروه های کوچک جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hundreds of small boats clustered round the yacht as she sailed into Southampton docks.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به سمت اسکله ساوتهمپتون حرکت می کرد، صدها قایق کوچک دور قایق بادبانی جمع شدند
[ترجمه ترگمان]صدها قایق کوچک دور قایق جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Industries in Britain tend to be clustered together.
[ترجمه گوگل]صنایع در بریتانیا معمولاً در کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]صنایع در بریتانیا در کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The children clustered around their teacher.
[ترجمه گوگل]بچه ها دور معلمشان جمع شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها دور teacher جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children clustered together in a corner of the room.
[ترجمه گوگل]بچه ها در گوشه ای از اتاق دور هم جمع شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در گوشه اتاق جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The doctors clustered anxiously around his bed.
[ترجمه گوگل]پزشکان با نگرانی دور تخت او جمع شدند
[ترجمه ترگمان]دکترها با نگرانی دور تختش جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشه دار (صفت)
clustered

پیشنهاد کاربران

بپرس