• : تعریف: past tense and past participle of cling.
جمله های نمونه
1. her wet dress clung to her weak body
پیراهن خیس او به بدن نحیفش چسبیده بود.
2. a morning glory had clung to a tree and was choking it
نیلوفر محکم به درخت آویخته بود و داشت آنرا خفه می کرد.
3. Another man was rescued as he clung to the riverbank.
[ترجمه گوگل]مرد دیگری در حالی که به ساحل رودخانه چسبیده بود نجات یافت [ترجمه ترگمان]همان طور که به کنار رودخانه چسبیده بود، یک مرد دیگر را نجات داده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They clung to each other/clung together as they said goodbye.
[ترجمه گوگل]در حال خداحافظی به هم چسبیدند/به هم چسبیدند [ترجمه ترگمان]آن ها به هم چسبیدند و در حین خداحافظی با هم چسبیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We got so wet that our clothes clung to us.
[ترجمه کیمیا] انقدر خیس شده بودیم که لباس هامون بهمون چسبیده بود
|
[ترجمه گوگل]آنقدر خیس شدیم که لباس هایمان به ما چسبید [ترجمه ترگمان]آنقدر خیس شدیم که clothes به ما چسبیده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He wailed and clung to his mother.
[ترجمه گوگل]زاری کرد و به مادرش چسبید [ترجمه ترگمان]او ناله سر داد و به مادرش چسبید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The mud clung to my shoes.
[ترجمه گوگل]گل به کفش هایم چسبیده بود [ترجمه ترگمان]گل به کفش های من چسبیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He clung to the lifeline and the woman pulled him towards the bank.
[ترجمه گوگل]به طناب نجات چسبید و زن او را به سمت بانک کشید [ترجمه ترگمان]او به خط زندگی چسبیده بود و زن او را به طرف ساحل کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The pages of this book have clung together.
[ترجمه گوگل]صفحات این کتاب به هم چسبیده اند [ترجمه ترگمان]صفحات این کتاب به هم چسبیده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The baby clung onto its mother.
[ترجمه گوگل]بچه به مادرش چسبید [ترجمه ترگمان]بچه به مادرش چسبیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The ship clung to the shore.
[ترجمه گوگل]کشتی به ساحل چسبیده بود [ترجمه ترگمان]کشتی به ساحل چسبیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Many pages of his diary have clung together.
[ترجمه گوگل]بسیاری از صفحات خاطرات او به هم چسبیده است [ترجمه ترگمان]بسیاری از صفحات خاطراتش به هم چسبیده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The baby monkey clung to its mother.
[ترجمه گوگل]بچه میمون به مادرش چسبیده بود [ترجمه ترگمان]میمون کوچولو به مادرش چسبیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The children clung together in fear.
[ترجمه گوگل]بچه ها از ترس به هم چسبیده بودند [ترجمه ترگمان]بچه ها از ترس به هم چسبیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He clung to the rope with both hands.
[ترجمه گوگل]با دو دستش به طناب چسبید [ترجمه ترگمان]با هر دو دستش طناب را چسبید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• clung is the past tense and past participle of cling.
پیشنهاد کاربران
پا فشاری کردن
Cling clung clung چسبیدن Stick to
( در مورد عقیده و غیره ) رها نکردن، چسبیدن ( به عقیده ای/تفکری/نظری ) ، ( با محکم چسبیدن ) نگهداشتن QAnon adherents 💥clung💥 to the widely circulated belief that Trump would be inaugurated for a second term on March 4