clueless

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of clue.

جمله های نمونه

1. Maybe teenagers aren't as clueless as everyone thought, eh?
[ترجمه کامران بهمنی] شاید نوجوانان آنقدرها هم که دیگران فکر میکنند ناآگاه نباشند، بله؟
|
[ترجمه گوگل]شاید نوجوانان آنقدر که همه فکر می کردند بی خبر نباشند، نه؟
[ترجمه ترگمان]شاید نوجوون ها به خوبی همه فکر نمی کنن، ها؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most people are completely clueless about tide directions and weather conditions.
[ترجمه ژیلا] بیشتر مردم هیچ اطلاعی درمورد مسیر جزر و مد و وضعیت آب و هوا ندارند
|
[ترجمه گوگل]اکثر مردم در مورد جهت جزر و مد و شرایط آب و هوایی کاملاً بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم نسبت به شرایط آب و هوایی و شرایط آب و هوایی کاملا بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many teachers are clueless about the needs of immigrant students.
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان از نیازهای دانش آموزان مهاجر بی اطلاع هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان از نیازهای دانشجویان مهاجر بی اطلاع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I came into adult life clueless about a lot of things that most people take for granted.
[ترجمه گوگل]من بدون آگاهی از بسیاری از چیزهایی که اکثر مردم آن را بدیهی می دانند وارد زندگی بزرگسالی شدم
[ترجمه ترگمان]من وارد زندگی بزرگسالی شدم و در مورد چیزهای بسیاری که بیشتر مردم آن را مسلم می دانند، بی اطلاع بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I lie clueless in the cot until - until when?
[ترجمه گوگل]من بی خبر در تخت دراز می کشم تا - تا کی؟
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که - تا وقتی که - تا وقتی که - تا کی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So I ended up at Safeway, utterly clueless as to where to find stockings.
[ترجمه گوگل]بنابراین من به Safeway رسیدم، کاملاً نمی دانستم کجا جوراب را پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]بنابراین من به طور کلی از اینکه کجا جوراب پیدا کنم گیج شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The champagne may be warm, and the waitresses clueless.
[ترجمه گوگل]ممکن است شامپاین گرم باشد و پیشخدمت ها از آن خبر نداشته باشند
[ترجمه ترگمان]، شامپاین ممکنه گرم باشه و چند تا خدمتکار هم بی اطلاع هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Well, they were simply clueless and it could have been 9-0 again.
[ترجمه گوگل]خوب، آنها به سادگی بی اطلاع بودند و می توانست دوباره 9-0 شود
[ترجمه ترگمان]خوب، آن ها به سادگی clueless بودند و ممکن بود دوباره ۹ - ۰ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's completely clueless about computers.
[ترجمه گوگل]او کاملاً از رایانه بی خبر است
[ترجمه ترگمان]او کاملا از کامپیوترها بی اطلاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Polar Star is no exception; its lovely clueless opening soon snarls up in a mess of motives and half-finished characters.
[ترجمه گوگل]ستاره قطبی نیز از این قاعده مستثنی نیست افتتاحیه بی‌نظیر دوست‌داشتنی آن به زودی در میان انگیزه‌ها و شخصیت‌های نیمه‌تمام غر می‌زند
[ترجمه ترگمان]ستاره قطبی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اولین بازی بی نظیر و بی نظیر آن به زودی در یک آشفتگی از انگیزه ها و شخصیت های نیمه کاره مطرح می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was clueless, of course, but it was an opportunity to strike up an amusing conversation.
[ترجمه گوگل]البته بی اطلاع بودم، اما این فرصتی بود برای شروع یک گفتگوی سرگرم کننده
[ترجمه ترگمان]البته من گیج بودم، اما این فرصتی بود که با یک مکالمه خنده دار روبرو شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr. Henrich's teaching philosophy would make many teachers clueless as to how to do their job.
[ترجمه گوگل]فلسفه تدریس آقای هنریش باعث می شود که بسیاری از معلمان از نحوه انجام کار خود بی اطلاع باشند
[ترجمه ترگمان]فلسفه تدریس آقای Henrich باعث می شود که بسیاری از معلمان از نحوه انجام کار خود بی اطلاع باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Looking forward to that overseas trip, but clueless about how to prepare? With a little effort you can come off like a seasoned globetrotter.
[ترجمه گوگل]مشتاقانه منتظر آن سفر خارج از کشور هستید، اما نمی دانید چگونه باید آماده شوید؟ با کمی تلاش می توانید مانند یک جهانگرد باتجربه از زمین خارج شوید
[ترجمه ترگمان]به دنبال آن سفر خارج از کشور باشید، اما ندانید چگونه باید آماده باشید؟ با کمی تلاش می توانید مثل یک globetrotter باتجربه بیرون بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I realized only how much when some clueless physiotherapist tried to forbid me to run. Instead, he said, I should do something for fun and relaxation.
[ترجمه گوگل]فقط زمانی متوجه شدم که یک فیزیوتراپیست بی خبر سعی کرد من را از دویدن منع کند در عوض، او گفت، من باید کاری برای تفریح ​​و آرامش انجام دهم
[ترجمه ترگمان]من فقط متوجه شدم که زمانی که برخی از physiotherapist در تلاش برای جلوگیری از دویدن من بودند، چقدر کار می کردند او گفت: در عوض باید کاری برای سرگرمی و استراحت انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Eisenberg, who has specialized in playing nice or clueless, is a heat-seeking missile in search of his own goals.
[ترجمه ناصر] آیزنبرگ که در بازی کردن نقش رئوف یا معصوم تخصص پیدا کرده مانند موشکی که حرارت را تعقیب میکند در پی اهداف خودش است.
|
[ترجمه گوگل]آیزنبرگ، که در بازی خوب یا بی سر و صدا تخصص دارد، یک موشک گرماجو در جستجوی اهداف خود است
[ترجمه ترگمان]Eisenberg که متخصص بازی خوب و یا ندانید، یک موشک به جستجوی گرما در جستجوی اهداف خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• name of a film that is a modern adaptation of the novel "emma" by jane austen (set in beverly hills, california)
lacking the key to solving a problem, without a hint; being totally unaware, being naive, being innocent and unsuspecting
if you describe someone as clueless, you mean that you think they are stupid and incapable of doing anything properly; an informal word.

پیشنهاد کاربران

very stupid; not able to understand or to do sth
This term is used to describe someone who lacks knowledge or understanding about a particular topic or situation. It can also refer to someone who is unaware of social norms or cues.
شخصی که دانش یا درک کافی در مورد یک موضوع یا موقعیت خاص ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند به شخصی اشاره کند که از هنجارها یا نشانه های اجتماعی بی اطلاع است.
بی اطلاع، بی خبر نسبت به یک موضوع
مثال؛
He’s so clueless about current events.
In a discussion about technology, one might say, “My parents are completely clueless when it comes to using smartphones. ”
A person might comment, “She’s clueless about how her actions affect others. ”

نادان و بی عرضه، بی خبر و نا آگاه
پرت، شوت
نادان، ناآگاه
وامانده
همون گیج خودمون
ناآگاهی
سرگردان - درمانده
خنگ
سردرگم

بی خبر - بی اطلاع
نادان - ابله - بی خرد
بی اطلاع، بدون آگاهی ، عامی ، کم تجربه ، ناشی، فارغ از موضوع ، بی خبر ، صرافت نداشتن در مورد موضوع و یا بی خبر بودن از مطلبی یا چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس