clued up

جمله های نمونه

1. The police haven't got a clear clue up to now.
[ترجمه گوگل]پلیس تا این لحظه سرنخ روشنی نداشته است
[ترجمه ترگمان]پلیس تا الان سرنخی پیدا نکرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She's really clued up on politics.
[ترجمه گوگل]او واقعاً از سیاست مطلع است
[ترجمه ترگمان]او واقعا راجع به سیاست حرفی زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ben's more clued up on/about the cinema than I am.
[ترجمه Sareh mahzadeh] بن در مورد سیاست بیشتر از من سررشته دارد.
|
[ترجمه گوگل]بن بیشتر از من از سینما خبر دارد
[ترجمه ترگمان](بن)بیشتر از من درباره سینما صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But are you really clued up on modern skincare?
[ترجمه گوگل]اما آیا واقعاً از مراقبت از پوست مدرن آگاهی دارید؟
[ترجمه ترگمان]اما آیا واقعا به مراقبت از پوست امروزی توجه کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's quite clued up about music.
[ترجمه گوگل]او کاملاً از موسیقی مطلع است
[ترجمه ترگمان]او از موسیقی کاملا آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Michael is all clued up about radio.
[ترجمه گوگل]مایکل از رادیو کاملاً مطلع است
[ترجمه ترگمان](مایکل)همه از رادیو مطلع شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm quite clued up on America.
[ترجمه گوگل]من کاملاً متوجه آمریکا هستم
[ترجمه ترگمان]من کاملا از آمریکا مطلع هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Paul is all clued up about literature.
[ترجمه گوگل]پل همه از ادبیات سر در آورده است
[ترجمه ترگمان]پل همه درباره ادبیات مطلع شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's pretty clued up on electronics.
[ترجمه گوگل]او کاملاً از الکترونیک مطلع است
[ترجمه ترگمان]اون به صورت الکترونیکی یه سرنخ پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if someone is clued-up, they have a lot of detailed knowledge and information about something; an informal word.

پیشنهاد کاربران

اطلاعات زیادی در خصوص موضوعی داشتن
سررشته داشتن
Well informed
شیرفهم شدن

بپرس