clue into

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی:
آگاه شدن / پی بردن / دریافت اطلاعات مهم درباره چیزی
🔹 مثال ها:
He finally clued into what was really going on at work.
او بالاخره متوجه شد که واقعاً در محل کار چه خبر است.
...
[مشاهده متن کامل]

If you’re not clued into the latest trends, it’s hard to keep up.
اگر از آخرین روندها خبر نداشته باشی، سخت است که به روز بمانی.
She clued into the fact that they were planning a surprise party.
او پی برد که آن ها در حال برنامه ریزی یک مهمانی سورپرایز هستند.
🔹 مترادف ها:
Figure out – Catch on – Be aware of – Get the hang of