🔸 معادل فارسی: 
جنایتکار دلقک صفت / مجرم مضحک / خلافکار خل وضع و بامزه
در زبان محاوره ای:
یه خلافکار خل بازی درآر، قاطی، یا بامزه که کاراش جدی نیست یا خیلی افتضاح اجراش می کنه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – طنزآمیز یا تحقیرآمیز ) :
توصیف کسی که مرتکب جرم می شه ولی رفتارش اون قدر احمقانه، بامزه یا غیرجدی هست که بیشتر شبیه دلقک به نظر می رسه تا یک مجرم واقعی
مثال: The clownish criminal tried to rob a store with a banana instead of a gun.
اون جنایتکار دلقک صفت با یه موز به جای اسلحه رفت مغازه رو بزنه!
2. ( رسانه ای – نمایشی ) :
در رسانه ها یا طنزها، برای توصیف خلافکارهایی که رفتارهای نمایشی، عجیب، یا افتضاح دارن
مثال: The media portrayed him as a clownish criminal who couldn’t even open the safe.
رسانه ها اون رو یه جنایتکار دلقک صفت نشون دادن که حتی نتونست گاوصندوق رو باز کنه.
3. ( انتقادی – تحقیرآمیز ) :
برای تحقیر مجرمانی که جدیت، مهارت یا تهدید واقعی ندارن و بیشتر باعث خنده یا تأسف هستن
مثال: His clownish criminal antics made the judge question his sanity.
حرکات دلقک وارِ جنایتکارانه ش باعث شد قاضی به سلامت روانش شک کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
buffoonish offender – bungling criminal – comic villain – absurd lawbreaker – foolish felon 
جنایتکار دلقک صفت / مجرم مضحک / خلافکار خل وضع و بامزه
در زبان محاوره ای:
یه خلافکار خل بازی درآر، قاطی، یا بامزه که کاراش جدی نیست یا خیلی افتضاح اجراش می کنه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – طنزآمیز یا تحقیرآمیز ) :
توصیف کسی که مرتکب جرم می شه ولی رفتارش اون قدر احمقانه، بامزه یا غیرجدی هست که بیشتر شبیه دلقک به نظر می رسه تا یک مجرم واقعی
مثال: The clownish criminal tried to rob a store with a banana instead of a gun.
اون جنایتکار دلقک صفت با یه موز به جای اسلحه رفت مغازه رو بزنه!
2. ( رسانه ای – نمایشی ) :
در رسانه ها یا طنزها، برای توصیف خلافکارهایی که رفتارهای نمایشی، عجیب، یا افتضاح دارن
مثال: The media portrayed him as a clownish criminal who couldn’t even open the safe.
رسانه ها اون رو یه جنایتکار دلقک صفت نشون دادن که حتی نتونست گاوصندوق رو باز کنه.
3. ( انتقادی – تحقیرآمیز ) :
برای تحقیر مجرمانی که جدیت، مهارت یا تهدید واقعی ندارن و بیشتر باعث خنده یا تأسف هستن
مثال: His clownish criminal antics made the judge question his sanity.
حرکات دلقک وارِ جنایتکارانه ش باعث شد قاضی به سلامت روانش شک کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها: