clothing

/ˈkloʊðɪŋ//ˈkləʊðɪŋ/

معنی: لباس، ملبوس، پوشاک
معانی دیگر: جامه، رخت، پوشش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: articles of dress collectively; clothes.
مترادف: apparel, dress
مشابه: accouterment, array, attire, clothes, costume, drag, ensemble, finery, garments, gear, getup, guise, habiliments, habit, livery, outfit, raiment, Sunday best, toggery, uniform, vestment, wardrobe, wear

- Her clothing was modest.
[ترجمه گوگل] لباسش متواضع بود
[ترجمه ترگمان] لباس هایش کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a covering.
مترادف: blanket, coating, covering, mantle
مشابه: apparel, cloak, cover, layer

- a clothing of green trees
[ترجمه سونیا] لباسی سبز از جنس رنگ سبز بهار
|
[ترجمه گوگل] لباسی از درختان سبز
[ترجمه ترگمان] یک لباس سبز،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. clothing impregnated with smoke
لباس هایی که پر از دود شده است

2. clothing sales were sluggish
فروش پوشاک کساد بود.

3. androgynous clothing
لباس مردانه ـ زنانه

4. asexual clothing
لباس مردانه - زنانه

5. civilian clothing
لباس شخصی

6. custom-made clothing
لباس سفارشی (خیاط دوخته)

7. his clothing and all
لباس و سایر چیزهایش

8. his clothing was an eloquent expression of his poverty
لباس هایش نشان گویای فقر او بود.

9. knockabout clothing
لباس کار،لباسی که کثیف یا لک شدن آن مهم نیست

10. loose clothing
جامه ی شل و ول (گل و گشاد)

11. practical clothing for a picnic
لباس مناسب پیک نیک

12. proper clothing for a funeral ceremony
لباس مناسب مجلس ختم

13. warm clothing for winter
لباس گرم برای زمستان

14. a junior clothing store
فروشگاه لباس های دخترانه

15. handouts of clothing were distributed among the poor
لباس های اهدایی بین فقرا تقسیم شد.

16. all kinds of clothing
انواع و اقسام لباس

17. an article of clothing
یک (تکه) لباس

18. arctic equipment and clothing
دست افزار و تن پوش مقاوم در مقابل سرمای شدید (شمالگانی)

19. don't touch my clothing with your gooey fingers!
با انگشتان چسبناکت دست به لباسم نزن !

20. new and used clothing
لباس های نو و نیمدار

21. what kind of clothing did he have on?
چه جور لباسی پوشیده بود؟

22. wolf in sheep's clothing
گرگ در لباس میش

23. the boy littered his clothing all over the floor and went to bed
پسر لباس های خود را کف اتاق انداخت و به بستر رفت.

24. the visibility of dark clothing at night is very poor
دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.

25. to procure food and clothing for the soldiers
فراهم کردن خوراک و پوشاک برای لشکریان

26. a wolf in sheep's clothing
گرگ در لباس گوسفند

27. he is very conventional in clothing
او در لباس پوشیدن بسیار تابع عرف است.

28. his tastes in food and clothing are very cosmopolitan
سلیقه ی او در غذا و لباس محدود به فرهنگ خاصی نیست.

29. losses due to theft at clothing stores
زیان های ناشی از سرقت در فروشگاه های لباس

30. she had stuffed so much clothing in the suitcase that its door wouldn't close
آنقدر لباس در چمدان چپانده بود که درش بسته نمی شد.

31. the latest fashions in woman's clothing
آخرین مد لباس های زنانه

32. the passing fashions in women's clothing
مدهای زودگذر لباس های زنانه

33. moral considerations circumscribe the freedom in clothing
ملاحظات اخلاقی آزادی جامه پوشی را محدود می کند.

34. she was wearing several layers of clothing
او چندین جامه روی هم پوشیده بود.

35. the police examined several items of clothing
پلیس چندین قلم لباس را بررسی کرد.

36. trousers and sundry other items of clothing
شلوار و دیگر اقلام متعدد پوشاک

37. the children didn't have a stitch of clothing on
بچه ها یک تکه لباس هم به تن نداشتند.

38. he was poor and could not buy norooz clothing for his family
او مستمند بود و نمی توانست برای خانواده اش لباس نوروز بخرد.

39. the bride arrived with a few chests full of clothing and jewelry
عروس با چند صندوق لباس و جواهر وارد شد.

مترادف ها

لباس (اسم)
thing, attire, rig, clothing, dress, dressing, costume, garb, vest, clobber, gaberdine, vestment

ملبوس (اسم)
toggery, clothing, bib and tucker, togs

پوشاک (اسم)
garment, vesture, raiment, clothing, weed, wear

تخصصی

[نساجی] پوشاک - لباس

انگلیسی به انگلیسی

• clothes, garments
clothing is the clothes people wear.
you use clothing to refer to the business of designing, manufacturing, or selling clothes.

پیشنهاد کاربران

لباس
مثال: She bought new clothing for the upcoming wedding.
او برای عروسی آینده لباس های جدیدی خرید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
البسه
I am currently engaged in clothing sales, and I am doing a good side job with my best friend to increase my income. I have participated in it for 2 years, and this store is what my best friend and I recently earned
1. پوشاک. لباس. رخت. جامه
2. پوشش
Clothing
یک مفهوم کلی است و به لباس به طور کلی اشاره میکند
e. g:she works in a clothing industry.
clothes
به لباس هایی که می پوشیم اشاره دارد
e. g:you 'd better take off those wet clothes
پوشش ها و عایق های دور وسائل برقی و حرارتی و مواد اسیدی و بازی
مشخصه دیگه .
همون راحت ترینش لباسه
As verbs the difference between clothing and outfit is that clothing is ( clothe ) while outfit is to provide with, usually for a specific purpose.
As nouns the difference between clothing and outfit is that clothing is any of a wide variety of articles, usually made of fabrics, animal hair, animal skin, or some combination thereof, used to cover the human body for warmth, to preserve modesty, or for fashion while outfit is a set of clothing ( with accessories ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کلوتث کلی هس اوت فیت برای مراسم خاصی هس و با اکسسوری های همراهش هس .

آراستگی
پوشاک، تن پوش
الکی برای خودتون دردسر درست نکنید هی معادل فارسی همچون
جامه و یا پوشاک در نظر نگیر ید
متاسفانه سخت ترین بخش یادگیری زبان انگلیسی و یا هر زبان دیگری اینه که در حقیقت هیچ معادل ۱۰۰٪ دقیقی واسه هیچ واژه ای چه فعل چه اسم و. . . وجود نداره ، پس سعی کنید اگر یک بار معادل فارسی واژه ای رو میخونید ده بار توضیح انگلیسیش که به زبان ساده بیان شده رو بخونید مثلا همین clothing و هزارن کلمه ی دیگر چون نه درست میفهمید طرف مقابل چی میگه و نه درست میتونید صحبت کنید پس به یادگیری به انگلیسی به انگلیسی خیلی بیشتر بها بدید تا معادل کردن
...
[مشاهده متن کامل]

لباس، پوشاک
پوشاک ، لباس 🍂🍂
women's / men's / children's clothing
پوشاک خانم ها / آقایان / بچه ها
لباس پوشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس