1. cloth lined the trunk
درون چمدان بزرگ پارچه پوش شده بود.
2. cloth of loose texture
پارچه ی شل بافت
3. cloth that spots in rain
پارچه ای که در باران لک می شود
4. cloth that wrinkles easily
پارچه ای که زود چروک می شود
5. cloth with a loose texture
پارچه شل بافت
6. cloth with a twilled texture
پارچه ی دارای بافت جناغی
7. a cloth of english weave
پارچه ی بافت انگلیس
8. black cloth shot with silver thread
پارچه ی سیاه با تارهای سیمین
9. coarse cloth
پارچه ی زبر
10. corded cloth
پارچه ای شیاردار
11. delicate cloth
پارچه ی نرم و نازک
12. diaphanous cloth
پارچه ی تن نما
13. figured cloth
پارچه ی طرح دار
14. fine cloth
پارچه ی ظریف
15. metallic cloth
پارچه ی زرق و برق دار
16. plain cloth
پارچه ی ساده
17. printed cloth
پارچه ی قلمکار
18. rough cloth
پارچه ی زبر
19. scratchy cloth
پارچه ی پوست خراش
20. shredded cloth
پارچه ی پاره پاره شده
21. the cloth is patterned with flowers
پارچه نقش گل و بته دارد.
22. this cloth doesn't wash well
این پارچه خوب شسته نمی شود.
23. this cloth is sold by the piece
این پارچه را قواره ای می فروشند.
24. white cloth shows dirt
پارچه ی سفید چرک تاب است.
25. woolen cloth
پارچه ی پشمی
26. woolly cloth
پارچه ی کرک دار
27. the cloth
1- جامه ی روحانیت،کسوت کشیش،عبا و عمامه
28. a black cloth was draped over the coffin
روی تابوت پارچه ی سیاه انداخته بودند.
29. a cotton cloth of fine fabric
پارچه ی پنبه ای ریزبافت
30. a furry cloth
پارچه ی خز مانند
31. starch stiffens cloth
آهار پارچه را سفت می کند.
32. to smooth cloth with an iron
پارچه را با اطو بی چین و چروک کردن
33. to weave cloth out of wool
از پشم پارچه بافتن
34. varieties of cloth
انواع پارچه ها
35. in sack cloth and ashes
در سوگواری یا ندامت عمیق
36. a bolt of cloth
یک توپ پارچه
37. a length of cloth
یک قواره پارچه
38. a roll of cloth
یک توپ پارچه
39. a square of cloth
یک تخته پارچه
40. a strip of cloth
یک تکه پارچه
41. he wore the cloth with pride
او با سر بلندی لباس کشیشی را می پوشید.
42. she passed the cloth over the top of the table
پارچه را روی سطح فوقانی میز کشید.
43. three thicknesses of cloth
سه لایه پارچه
44. two widths of cloth
دو قواره پارچه
45. a man of the cloth
کشیش،معمم
46. a sample of the cloth i want to buy
مسطوره ی پارچه ای که می خواهم بخرم
47. if you wash this cloth in hot water it will bleed
اگر این پارچه را در آب داغ بشویی رنگ پس خواهد داد.
48. the color of this cloth looks lighter in daylight
رنگ این پارچه در روشنایی روشن تر به نظر می رسد.
49. the machine snarled the cloth up
پارچه در ماشین گیر کرد.
50. the right side of cloth
روی پارچه
51. the wrong side of cloth
پشت پارچه
52. what stuff is this cloth made of?
این پارچه از چه ماده ای است ؟
53. he determines the quality of cloth by feeling it
او مرغوبیت پارچه را با دست مالیدن،به آن معلوم می کند.
54. make a snip in the cloth here
پارچه را در اینجا چاک بده.
55. put the pattern on the cloth and cut the cloth!
الگو را روی پارچه بگذار و پارچه را ببر!
56. the velvety touch of this cloth
پرماس (یا نرمی) مخمل مانند این پارچه
57. to match a piece of cloth
همانند یک تکه پارچه را پیداکردن
58. she polished the table with a cloth
میز را با پارچه برق انداخت.
59. to test the feel of the cloth
(با دست مالی) نرمی و زبری پارچه را سنجیدن
60. cut your coat according to your cloth
پای خود را از گلیم خود فراتر نگذار
61. give the table a wipe with this cloth
با این پارچه میز را پاک کن.
62. the fabrication of paper out of used cloth
فروری (تولید) کاغذ از پارچه ی مستعمل
63. to sift crushed watermelon through a nylon cloth
هندوانه ی خرد کرده را با پارچه ی نایلونی صافی کردن
64. a shirt collar that has three plies of cloth
یقه ی پیراهن که از سه لایه پارچه درست شده است
65. a special pump sucks the moisture from the cloth
تلمبه ویژه رطوبت پارچه را می کشد.
66. as she had no scissors, she ripped the cloth in half
چون قیچی نداشت پارچه را از وسط جر داد.
67. i shut the hole with a piece of cloth
سوراخ را با یک تکه پارچه مسدود کردم.
68. she dusted the table with one flirt of the cloth
با یک تکان پارچه میز را گردگیری کرد.
69. they stretched him in the coffin and pulled a cloth over him
او را در تابوت دراز به دراز خواباندند و یک پارچه رویش کشیدند.