close to

/kloʊs tu//kloʊs tu/

جمله های نمونه

1. He played the ball back close to the net.
[ترجمه زهر] او توپی را که نزدیک به تور بود برگرداند
|
[ترجمه گوگل]او توپ را نزدیک به تور بازی کرد
[ترجمه ترگمان]او توپ را از نزدیک به تور بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The church is close to the school.
[ترجمه گوگل]کلیسا نزدیک مدرسه است
[ترجمه ترگمان]کلیسا نزدیک مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The campsite is close to all local amenities.
[ترجمه گوگل]کمپ به تمام امکانات محلی نزدیک است
[ترجمه ترگمان]اردوگاه نزدیک همه امکانات رفاهی محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm very close to my wife.
[ترجمه گوگل]من با همسرم خیلی صمیمی هستم
[ترجمه ترگمان]من خیلی به زنم نزدیک هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new shopping center is close to the railway station.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید جدید نزدیک به ایستگاه راه آهن است
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید جدید به ایستگاه راه آهن نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In 1999 it was revealed that he was close to bankruptcy.
[ترجمه گوگل]در سال 1999 مشخص شد که او در آستانه ورشکستگی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۹ آشکار شد که او به ورشکستگی نزدیک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The raft came close to the rocks and then sheered away.
[ترجمه گوگل]قایق به صخره ها نزدیک شد و سپس دور شد
[ترجمه ترگمان]کلک به سنگ ها نزدیک شد و سپس انحراف پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His house is close to mine.
[ترجمه Fazeleh] اون ( پسر ) خونه اش به من نزدیک است.
|
[ترجمه گوگل]خانه او نزدیک من است
[ترجمه ترگمان]خونه ش به من نزدیکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I live close to the shops.
[ترجمه گوگل]من نزدیک مغازه ها زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]من در نزدیکی مغازه ها زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lille is close to the frontier between France and Belgium.
[ترجمه گوگل]لیل به مرز فرانسه و بلژیک نزدیک است
[ترجمه ترگمان]لیل در نزدیکی مرز بین فرانسه و بلژیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One woman, close to hysteria, grabbed my arm.
[ترجمه گوگل]یک زن، نزدیک به هیستری، بازوی من را گرفت
[ترجمه ترگمان]یک زن به حالت عصبی نزدیک شد و بازویم را چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The company's sales are now close to saturation in many western countries.
[ترجمه گوگل]اکنون فروش این شرکت در بسیاری از کشورهای غربی به حد اشباع نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون فروش این شرکت بسیار نزدیک به اشباع در بسیاری از کشورهای غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Camp sites are usually situated along the coast, close to beaches.
[ترجمه گوگل]مکان های کمپ معمولاً در امتداد ساحل و نزدیک به سواحل قرار دارند
[ترجمه ترگمان]این مکان ها معمولا در امتداد ساحل، نزدیک به سواحل قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We live close to the railway line.
[ترجمه گوگل]ما نزدیک خط راه آهن زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در نزدیکی خط آهن زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• adjacent to, nearby

پیشنهاد کاربران

ممکنه معنی بسته بودن نسبت به چیزی یا مقاومت کردن در برابر اتفاقی هم نشون بده
مشابه
When the battery pack charges close to maximum charge level you selected, the charge indicator turns off.
هنگامی که شارژ بسته ی باتری به حداکثر سطح شارژی که انتخاب کرده اید می رسد، نشانگر شارژ خاموش می شود.
within easy reach of
چسب بدن بودن ( درباره لباس )
حدودا
در حدود
نزدیک به
تقریبا
نزدیک به
در نزدیک
مثال we were close to geeting in an accident
ما نزدیک بود که تصادف کنیم
در نزدیکیِ

بپرس