clodhopper

/ˈklɒdhɒpər//ˈklɒdhɒpə/

معنی: دهاتی، خرس، روستایی، کفش های زمخت سنگین
معانی دیگر: شخم زن، شخمگر، ساده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an unsophisticated country person; crude person; bumpkin.
مترادف: bumpkin, hayseed, hick, peasant, rustic, yokel
مشابه: hillbilly, muzhik, provincial

(2) تعریف: (pl.) heavy, high-topped work shoes.
مترادف: brogans
مشابه: boor, boots

جمله های نمونه

1. Look where you're going, you great clodhopper.
[ترجمه گوگل]نگاه کن به کجا می روی، کلودهاپر بزرگ
[ترجمه ترگمان]نگاه کن که کجا داری میری، پسر خاله جون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The man was a big, broad-shouldered, stupid-looking clodhopper of about twenty-three years of age.
[ترجمه گوگل]این مرد یک کلوخه‌باز بزرگ، شانه‌های گشاد و احمق بود، حدوداً بیست و سه ساله
[ترجمه ترگمان]ان مرد یک پسر بزرگ و چهار شانه خالی بود که در حدود بیست و سه ساله به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Absolutely, clodhopper have no word, face became white and went out one by one.
[ترجمه گوگل]کلا کلودهاپر حرفی نداره صورت سفید شد و یکی یکی بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]او به هیچ وجه حرفی نزد، صورتش سفید شد و یکی یکی بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. B: You're right. You look like a real clodhopper!
[ترجمه گوگل]ب: حق با شماست شما شبیه یک کلودهاپر واقعی هستید!
[ترجمه ترگمان]راست میگی به نظر میاد که یه بچه واقعی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You're right. You look like a real clodhopper! You better just avoid dancing all together.
[ترجمه گوگل]حق با شماست شما شبیه یک کلودهاپر واقعی هستید! بهتر است از رقصیدن با هم اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]حق با توئه به نظر میاد که یه بچه واقعی هستی بهتره که همه با هم برقصن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're really a clodhopper . The food here is usually high caloric which may make people fatter and fatter and suffer all kinds of fat-orientation diseases.
[ترجمه گوگل]تو واقعا کلودهاپر هستی غذای اینجا معمولاً کالری بالایی دارد که ممکن است افراد را چاق‌تر و چاق‌تر کند و به انواع بیماری‌های مربوط به چربی مبتلا شوند
[ترجمه ترگمان]تو واقعا a غذا در اینجا معمولا کالری بالایی دارد که ممکن است افراد را چاق تر و چاق تر کند و انواع بیماری های ناشی از گیری چربی را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're not coming in the house in those great clodhoppers.
[ترجمه گوگل]تو با آن کلودهاپرهای بزرگ وارد خانه نمی شوی
[ترجمه ترگمان]شما در خانه این clodhoppers بزرگ نخواهید آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Six essential elements ere formed during the development of world local literature, i. e. local, clodhopper (literature image), local transition, local rationality, local narration, awl chuff.
[ترجمه گوگل]شش عنصر اساسی در طول توسعه ادبیات محلی جهان شکل گرفت، یعنی ه محلی، کلودهاپر (تصویر ادبیات)، گذار محلی، عقلانیت محلی، روایت محلی، آول چاف
[ترجمه ترگمان]شش عامل اساسی پیش از این که در طول توسعه ادبیات محلی جهان تشکیل شود، i ای واژه های محلی، clodhopper (تصویر ادبیات)، گذار محلی، عقلانیت محلی، روایت محلی، awl chuff
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sratching his head, Liubei answered, They said I am a clodhopper .
[ترجمه گوگل]لیوبی در حالی که سرش را می کشید، پاسخ داد: گفتند من یک کلودهپر هستم
[ترجمه ترگمان]سرش را به علامت نفی تکان داد و گفت: آن ها گفتند که من پایم چلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دهاتی (اسم)
peasant, backwoodsman, villager, chuff, carl, clodhopper, boor, yokel, churl, hobnail, kern, villein

خرس (اسم)
bear, clodhopper, lubber, bruin, laggard, lummox

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

کفش های زمخت سنگین (اسم)
clodhopper

انگلیسی به انگلیسی

• ploughman; clumsy person
you call someone a clodhopper when you think they have been clumsy; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس