clocking hen

انگلیسی به انگلیسی

• brooding hen

پیشنهاد کاربران

Clocking hen – meaning: In Irish farmyard parlance a brooding hen is called a “clocking” hen. When her brain instructs a hen it's time to hatch eggs, she goes into clocking mode.
این اصطلاح بین مزرعه داران ایرلندی رایج است و به زمانی اشاره دارد که مرغ آماده تخم گذاشتن است.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
If a clocking hen has no eggs to sit on, she will plop down ( sit or lie down ) anywhere and refuse to budge.
اگر مرغی در حالت تخم گذاری تخمی نداشته باشد که روی آن بنشیند، در هر جایی فرود می آید و از تکان خوردن خودداری می کند.
Example 2: 👇
It has been a custom on farms for centuries to put duck eggs under clocking hens for hatching.
قرن هاست که در مزارع مرسوم بوده است که تخم اردک را برای جوجه کشی زیر مرغ هایی می گذارند که آماده تخم گذاری هستند.
Example 3: 👇
OED's ( Oxford English Dictionary’s ) earliest evidence for clocking hen is from 1703, in the writing of William Dampier.
اولین مثال فرهنگ انگلیسی آکسفورد در مورد مرغ آماده ی تخم گذاری مربوط به سال ۱۷۰۳ است که توسط ویلیام دامپیر نوشته شده است.
Example 4:
Fluther: How is it that Clitheroe himself, now, doesn’t have anythin’ to do with th’ Citizen Army? A couple o’ months ago, an’ you’d hardly ever see him without his gun, an’ th’ Red Hand o’ Liberty Hall in his hat.
Mrs Gogan: Just because he wasn’t made a Captain of. He wasn’t goin’ to be in anything where he couldn’t be conspicuous. He was so cocksure o’ being made one that he bought a Sam Browne belt, an’ was always puttin’ it on an’ standin’ in th’ door showing it off, till th’ man came an’ put out th’ street lamps on him. God, I think he used to bring it to bed with him! But I’m tellin’ you herself was delighted that that cock didn’t crow, for she’s like a clockin’ hen if he leaves her sight for a minute.
*bThe Plough and the Stars - a play by Sean O’Casey
فلوتر: چطور است که خود کلیترو، در حال حاضر، هیچ ربطی به ارتش شهروندی ندارد؟ چند ماه پیش، به سختی می توانستید او را بدون تفنگش ببینید.
خانم گوگان: فقط به این دلیل که او کاپیتان نشد. او قرار نبود در جایی باشد که نتواند به چشم بیاید. آنقدر از کلانتر شدنش مطمئن بود که یک کمربند سام براون خرید، همیشه آن را به خود بسته و شبها در جلوی در ایستاده و آن را به دیگران نشان می داد، تا اینکه یک نفر آمد و لامپ های خیابان را خاموش کرد. خدایِ من، فکر کنم آن را با خودش به رختخواب می بُرد! اما من به شما میگم که خود شما خوشحال هستید که کلانتر نشد و مثل خروس سر و صدا به پا نمی کند چرا که اگر او برای یک دقیقه زنش را به حال خود رها کند و چشم ازش بردارد، خانم مانند یک مرغ آماده ی تخم گذاشتن می شود و آنگاه فلوتر برایش قوقولی قوقول می کند.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #گاو آهن و ستاره ها، # اثر شان اُکِیسی

clocking hen

بپرس