ساعت زن / کارگری که کارت ساعت می زنه ( کسی که به معنای واقعی کلمه با دستگاه، ورود و خروجش رو ثبت می کنه ) - Noun
The factory employed hundreds of clock punchers on the assembly line
کارمندِ وظیفه گرا ( بدون شور و اشتیاق ) / کسی که فقط ساعت کاریش رو پر می کنه ( کارمندی که فقط به اندازه ساعات موظفی کار می کنه، حداقل کار لازم رو انجام میده و منتظره ساعت کاری تموم شه بره، معمولاً بار منفی داره و یعنی تعهد یا علاقه خاصی به کارش نداره ) - Noun
... [مشاهده متن کامل]
He is not passionate about his job just a clock puncher
آدمِ بی انگیزه و بی تفاوت در کار / علاف سر کار ( کسی که فقط حواسش به ساعته و نه به کیفیت کار یا پیشرفت ) - Noun
The boss wants engaged employees not clock punchers
کارگر ساده / کارمند رده پایین ( گاهی برای اشاره به کاری که نیاز به مهارت یا تعهد خاصی نداره ) - Noun
He was tired of being just a clock puncher with no responsibility
کارمندِ وظیفه گرا ( بدون شور و اشتیاق ) / کسی که فقط ساعت کاریش رو پر می کنه ( کارمندی که فقط به اندازه ساعات موظفی کار می کنه، حداقل کار لازم رو انجام میده و منتظره ساعت کاری تموم شه بره، معمولاً بار منفی داره و یعنی تعهد یا علاقه خاصی به کارش نداره ) - Noun
... [مشاهده متن کامل]
آدمِ بی انگیزه و بی تفاوت در کار / علاف سر کار ( کسی که فقط حواسش به ساعته و نه به کیفیت کار یا پیشرفت ) - Noun
کارگر ساده / کارمند رده پایین ( گاهی برای اشاره به کاری که نیاز به مهارت یا تعهد خاصی نداره ) - Noun