clobber

/ˈklɑːbər//ˈklɒbə/

معنی: جامه، لباس، دنده، کتک زدن، وصله کردن، زدن
معانی دیگر: (خودمانی) پشت سر هم و سخت زدن، له و لورده کردن، کتک جانانه زدن، له و په کردن، خرد و خمیر کردن، لت و پار کردن، شکست جانانه دادن، مایملک، (انگلیس - خودمانی)، پوشاک، انگلیس خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکاف های کفش را پر میکنند، دنده ماشین، بهم پیوستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: clobbers, clobbering, clobbered
(1) تعریف: (informal) to strike hard; beat severely.
مترادف: beat, wallop
مشابه: batter, clout, drub, lambaste, pommel, pound, pummel, strike, thrash, trounce, whack, whale, whomp

(2) تعریف: to defeat decisively; trounce.
مترادف: thrash, trounce, wallop, whomp
مشابه: beat, defeat, drub, lambaste, lick, smear, whale

جمله های نمونه

1. He told me to piss off, or he'd clobber me.
[ترجمه گوگل]او به من گفت عصبانی شو، وگرنه من را لوس می کند
[ترجمه ترگمان]اون به من گفت که برم بشاشم، وگرنه منو کتک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you do that again, I'll clobber you!
[ترجمه گوگل]اگر دوباره این کار را انجام دهی، تو را کلافه می کنم!
[ترجمه ترگمان]اگر یک بار دیگر این کار را بکنی کتک می زنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police intended to clobber drunk drivers.
[ترجمه گوگل]پلیس قصد داشت رانندگان مست را کلاهبرداری کند
[ترجمه ترگمان] پلیس می خواست یه راننده مست رو کتک بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've got far too much clobber in my handbag.
[ترجمه گوگل]من در کیف دستی‌ام بیش از حد کلوبر دارم
[ترجمه ترگمان]تو کیف دستی من خیلی کتک خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should see the clobber he takes when he goes climbing!
[ترجمه گوگل]باید ببینی کلوبری که وقتی میره کوهنوردی میبره!
[ترجمه ترگمان]تو باید کتک زن رو ببینی وقتی که داره میره بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new supermarket is really going to clobber the small local shops.
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت جدید واقعاً مغازه های کوچک محلی را زیر و رو می کند
[ترجمه ترگمان]سوپر مارکت جدید واقعا قرار است فروشگاه های کوچک محلی را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government is proposing new measures to clobber tax dodgers.
[ترجمه گوگل]دولت در حال پیشنهاد تدابیر جدیدی برای فرار مالیاتی است
[ترجمه ترگمان]دولت در حال پیشنهاد تدابیر جدید برای معاف کردن مالیات دهندگان از مالیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Did you bring all your tennis clobber?
[ترجمه گوگل]تمام تنیس خود را با خود آوردی؟
[ترجمه ترگمان]تو \"کتک خوردی\" ها رو آوردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some humans prefer to clobber people they don't understand.
[ترجمه گوگل]برخی از انسان ها ترجیح می دهند افرادی را که نمی فهمند، کلاهبرداری کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از انسان ها ترجیح می دهند به افرادی که درک نمی کنند کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The police intend to clobber drunk drivers, ie punish them severely.
[ترجمه گوگل]پلیس قصد دارد رانندگان مست را کلاهبرداری کند، یعنی آنها را به شدت مجازات کند
[ترجمه ترگمان]پلیس قصد دارد رانندگان مست را اخراج کند، یعنی آن ها را به شدت تنبیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The clobber probability of a pilotless aircraft is studied on the assumption that the error stochastic process is normal stationary process.
[ترجمه گوگل]احتمال کلافگی یک هواپیمای بدون خلبان با این فرض مورد مطالعه قرار می گیرد که فرآیند تصادفی خطا یک فرآیند ثابت عادی است
[ترجمه ترگمان]احتمال clobber یک هواپیمای pilotless بر این فرض که فرآیند تصادفی خطا روند ثابتی است مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By the power invested in my fist, I clobber you!
[ترجمه گوگل]با قدرتی که در مشت من سرمایه گذاری شده، شما را کلافه می کنم!
[ترجمه ترگمان]با قدرتی که تو دستم سرمایه گذاری کرده کتک می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John told me to piss off, or he'd clobber me.
[ترجمه گوگل]جان به من گفت عصبانی شو، وگرنه او مرا کلافه می کند
[ترجمه ترگمان]جان به من گفت برم بشاشم، وگرنه منو کتک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Like you prefer to clobber ants.
[ترجمه گوگل]مثل اینکه شما ترجیح می دهید به مورچه های کله پاچه
[ترجمه ترگمان]مثل اینکه شما ترجیح می دهید مورچه ها را رها کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جامه (اسم)
gear, thing, suit, habit, apparel, livery, rig, garment, vesture, raiment, tog, toggery, costume, clobber, togs, habiliment

لباس (اسم)
thing, attire, rig, clothing, dress, dressing, costume, garb, vest, clobber, gaberdine, vestment

دنده (اسم)
gear, axle, rib, costa, clobber

کتک زدن (فعل)
smack, beat, clobber, thrash, drub, fustigate, bludgeon, mug, scutch

وصله کردن (فعل)
clobber, patch, piece, vamp, clout

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

تخصصی

[کامپیوتر] پاک کردن فایل .

انگلیسی به انگلیسی

• defeat, smash, pound mercilessly; paint over a decoration, cover a decoration with paint
you can refer to someone's belongings as their clobber; an informal word.
if you clobber someone, you hit them; an informal word.

پیشنهاد کاربران

1 -
to hit someone or something hard and repeatedly
کسی یا چیزی را به سختی و بطور مکرر کوبیدن یا زدن
If you do that again, I'll clobber you ( one )
2 -
to punish someone
تنبیه کردن کسی
...
[مشاهده متن کامل]

The government is proposing new measures to clobber tax dodgers
3 -
to harm someone financially
به کسی از نظر مالی صدمه زدن
The new supermarket is really going to clobber the small local shops
4 -
to defeat completely
شکست کامل دادن
The government clobbered the opposition's proposals

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/clobber
شکست مفتضحانه دادن
1 - / Beat up/hit/strike/batter/smack severely, repeatedly or harshly ( در هم کوبیدن )
2 - to deal harshly
3 - personal possessions
* He leapt to avoid getting clobbered
خرد کردن ، ضایع کردن، لطمه زدن و. . . .
every time I tried to tell you my feeling, i was clobbered
هر بار سعی کردم حسم رو بهت بگم، خورد شدم.
ضربه خوردن
لطمه خوردن

بپرس