clique

/ˈkliːk//kliːk/

معنی: محفل، گروه، دسته
معانی دیگر: (دسته ی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمی دهند و تفرعن می فروشند) جرگه ی بسته، باند، دار و دسته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, often aggressively exclusive group of friends or associates.
مترادف: coterie
مشابه: circle, clan, club, crowd, fraternity, gang, group, sorority

- She finally gave up trying to join the clique of "popular" girls at the school.
[ترجمه گوگل] او سرانجام از تلاش برای پیوستن به دسته دختران "محبوب" مدرسه دست کشید
[ترجمه ترگمان] او در نهایت تلاش کرد تا به گروه \"محبوب\" دختران در مدرسه بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cliques, cliquing, cliqued
مشتقات: cliquey (adj.), cliquy (adj.)
• : تعریف: (informal) to form or be part of a clique.
مشابه: gang, group

جمله های نمونه

1. ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else
احمد و دار و دسته ی نوچه شاعران او به هیچکس دیگر محل نگذاشتند.

2. If the renegade clique of that country were in power, it would have meant serious disaster for the people.
[ترجمه گوگل]اگر دسته مرتد آن کشور در قدرت بودند، فاجعه ای جدی برای مردم به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]اگر گروه نو مسلمان این کشور قدرت داشته باشد، برای مردم یک فاجعه جدی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The club is dominated by a small clique of intellectuals.
[ترجمه گوگل]این باشگاه تحت سلطه دسته کوچکی از روشنفکران است
[ترجمه ترگمان]این باشگاه تحت سلطه یک گروه کوچک از روشنفکران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reactionary ruling clique was torn by internal strife.
[ترجمه گوگل]دسته ارتجاعی حاکم بر اثر درگیری های داخلی پاره شد
[ترجمه ترگمان]گروه حاکم ارتجاعی براثر درگیری های داخلی پاره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Park Chung Hee clique will capitulate to this peace offensive.
[ترجمه گوگل]دسته پارک چانگ هی تسلیم این حمله صلح خواهند شد
[ترجمه ترگمان]پارک \"چونگ هی clique\" تسلیم این تهاجم صلح خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was his clique of sycophantic friends, many of them middle-aged, who were too fawning and deferential.
[ترجمه گوگل]در آنجا دسته ای از دوستان متفکر او وجود داشت که بسیاری از آنها میانسال بودند که بیش از حد حنایی و متواضع بودند
[ترجمه ترگمان]این دسته از دوستان sycophantic و sycophantic بود که خیلی از آن ها تملق می کردند و محترمانه و محترمانه رفتار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His flat became a haven for a clique of young men of similar tastes whom the war had thrown together in Cairo.
[ترجمه گوگل]آپارتمان او تبدیل به پناهگاهی برای گروهی از مردان جوان با سلیقه های مشابه شد که جنگ آنها را در قاهره دور هم جمع کرده بود
[ترجمه ترگمان]آپارتمان او پناهگاهی برای یک گروه جوانان از tastes مشابه بود که جنگ در قاهره به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They formed a clique for self - interests and went astray.
[ترجمه گوگل]آنها یک دسته برای منافع شخصی تشکیل دادند و به بیراهه رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک باند برای منافع خود تشکیل دادند و گمراه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You're not suggesting we should play one clique off against the other?
[ترجمه گوگل]شما پیشنهاد نمی کنید که باید یک دسته را در برابر دیگری بازی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]تو که پیشنهاد نمی کنی که ما باید یه گروه رو در مقابل اون یکی بازی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In finance domain, this clique basically attacks the deficit financing policy of Keynesia creed centrally.
[ترجمه گوگل]در حوزه مالی، این دسته اساساً به سیاست تأمین مالی کسری اعتقادات کینزی حمله می کند
[ترجمه ترگمان]در حوزه مالی، این گروه اساسا به سیاست مالی کسری بودجه اعتقادی of متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our golf club is run by a very unfriendly clique .
[ترجمه گوگل]باشگاه گلف ما توسط یک دسته بسیار غیر دوستانه اداره می شود
[ترجمه ترگمان]باشگاه گلف ما توسط یه گروه خیلی غیر دوستانه اداره میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When Knight became leader, the council was run by a clique of officers largely unaccountable to the elected members.
[ترجمه گوگل]وقتی نایت رهبر شد، شورا توسط دسته ای از افسران اداره می شد که عمدتاً در قبال اعضای منتخب پاسخگو نبودند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شوالیه رهبر شد، این شورا توسط گروهی از افسرانی اداره شد که تا حد زیادی برای اعضای منتخب مقاومت ناپذیر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So, even moderate fame still eluded him, and Nicholson remained unknown outside of a small Hollywood clique.
[ترجمه گوگل]بنابراین، حتی شهرت متوسطی هم از او دور نشد و نیکلسون خارج از یک دسته کوچک هالیوود ناشناخته ماند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، حتی شهرت متوسط هنوز از او می گریخت و نیکلسون در خارج از یک گروه کوچک هالیوود ناشناخته باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محفل (اسم)
society, agora, circle, clique, ring

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

تخصصی

[آمار] دسته

انگلیسی به انگلیسی

• small exclusive group
a clique is a small group of people who spend a lot of time together and are unfriendly towards other people; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A small, exclusive group of individuals with shared interests or characteristics 👥
🔍 مترادف: Faction
✅ مثال: The high school was divided into various cliques.
A small, exclusive group of individuals who share similar interests or social status. Cliques are often seen as tight - knit and may exclude others who do not fit the criteria for membership.
گروه کوچک و اختصاصی از افراد که علایق یا موقعیت اجتماعی مشابهی دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

Cliques اغلب به صورت صمیمی و به هم پیوسته دیده می شوند و ممکن است دیگرانی را که با معیارهای عضویت مطابقت ندارند حذف کنند.
دار و دسته، باند
**************************************************************************************************
مثال؛
“The popular kids formed a clique in high school. ”
In a workplace setting, someone might say, “The management team formed a clique, making it difficult for others to have their voices heard. ”
A person discussing social dynamics might argue, “Cliques can create a sense of belonging but also lead to exclusion and division. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-formation/
Clique ≠ Click
noun
count] disapproving] :
🔴a small group of people who spend time together and who are not friendly to other people
◀️ high school cliques
[adjective [more cliquish; most cliquish
...
[مشاهده متن کامل]

◀️The students in the high school are very cliquish and unfriendly.
◀️cliquish attitudes
🔴Group of individuals who interact preferentially with one another
A clique ( AusE, CanE, UK: /ˈkliːk/ or US: /ˈklɪk/ ) , in the social sciences, is a group of individuals who interact with one another and share similar interests. Interacting with cliques is part of normative social development regardless of gender, ethnicity, or popularity. Although cliques are most commonly studied during adolescence and middle childhood development, they exist in all age groups. They are often bound together by shared social characteristics such as ethnicity and socioeconomic status. Examples of common or stereotypical adolescent cliques include athletes, nerds, and "outsiders".
Typically, people in a clique will not have a completely open friend group and can, therefore, "ban" members if they do something considered unacceptable, such as talking to someone disliked. Some cliques tend to isolate themselves as a group and view themselves as superior to others, which can be demonstrated through bullying and other antisocial behaviors
گروهک به معنای گروه کوچک در دانش اجتماعی به مجموعه ای از افراد اطلاق می گردد که در برهم کنش با یکدیگر، به صورت سازمان یافته هدف مشترکی را دنبال می کنند.
اصطلاح سیاسی
در ایران، واژهٔ گروهک، برای سازمان ها یا گروه های دارای فعالیت های مخفیانه، زیرزمینی یا تروریستی به کار برده می شده است و تاریخچهٔ آن احتمالاً به دهه ۱۳۵۰ خورشیدی بازمی گردد. با این حال در ادبیات سیاسی به گروه های سیاسی کوچک و غالباً تندرو اشاره دارد.
Ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else.
- احمد و دار و دسته ی نوچه شاعران او به هیچ کس دیگر محل نگذاشتند.

گنگ
گروهک
اِکیپ
گروه و دسته های کوچیک
دار و دسته، گروه، باند، گروهی که دیگران را به جمع خود راه نمی دهند.

بپرس