🔸 معادل فارسی:
- جور بودن با کسی
- ارتباط گرفتن / صمیمی شدن سریع
- هماهنگ بودن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :**
به معنای داشتن ارتباط فوری و طبیعی با کسی، انگار که خیلی سریع �جور� می شوید.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *We really clicked with each other at the party. *
ما در مهمانی واقعاً با هم جور شدیم.
2. ** ( رابطه ای – کاربردی ) :**
برای اشاره به هماهنگی یا تفاهم سریع در دوستی، همکاری یا رابطه عاشقانه.
مثال: *She clicked with me from the first day at work. *
او از همان روز اول کار با من جور شد.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
تصویر �کلیک کردن� مثل دکمه ای است که درست جا می افتد؛ یعنی هماهنگی بی دردسر و طبیعی.
- - -
🔸 مترادف ها:
get along – bond – connect – hit it off – resonate
- جور بودن با کسی
- ارتباط گرفتن / صمیمی شدن سریع
- هماهنگ بودن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :**
به معنای داشتن ارتباط فوری و طبیعی با کسی، انگار که خیلی سریع �جور� می شوید.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *We really clicked with each other at the party. *
ما در مهمانی واقعاً با هم جور شدیم.
2. ** ( رابطه ای – کاربردی ) :**
برای اشاره به هماهنگی یا تفاهم سریع در دوستی، همکاری یا رابطه عاشقانه.
مثال: *She clicked with me from the first day at work. *
او از همان روز اول کار با من جور شد.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
تصویر �کلیک کردن� مثل دکمه ای است که درست جا می افتد؛ یعنی هماهنگی بی دردسر و طبیعی.
- - -
🔸 مترادف ها:
جور شدن / مچ شدن با کسی
حس خوب گرفتن در ارتباط با کسی
I didn't really click with my teacher for first time
من نتونستم حس خوبی بگیرم وقتی معلمم رو برای اولین بار دیدم
من نتونستم حس خوبی بگیرم وقتی معلمم رو برای اولین بار دیدم