1. His article is stuffed with cliche.
[ترجمه گوگل]مقاله او پر از کلیشه است
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از کلیشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از کلیشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. To use a well-worn cliche, it is packed with information.
[ترجمه گوگل]برای استفاده از کلیشه ای که به خوبی فرسوده شده است، مملو از اطلاعات است
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از یک کلیشه کاملا کهنه، پر از اطلاعات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از یک کلیشه کاملا کهنه، پر از اطلاعات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I've learned that the cliche about life not being fair is true.
[ترجمه گوگل]من آموخته ام که کلیشه در مورد منصفانه نبودن زندگی درست است
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفتم که کلیشه زندگی در این مورد درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفتم که کلیشه زندگی در این مورد درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His article is stuffed with cliche & 1 & .
[ترجمه گوگل]مقاله او پر از کلیشه و 1 و
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از کلیشه & ۱ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از کلیشه & ۱ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Cliche is a feature of bad journalism.
[ترجمه گوگل]کلیشه از ویژگی های روزنامه نگاری بد است
[ترجمه ترگمان]cliche یکی از ویژگی های خبرنگاری بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]cliche یکی از ویژگی های خبرنگاری بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The article collapses under the sheer weight of cliche.
[ترجمه گوگل]مقاله زیر سنگینی کلیشه فرو می ریزد
[ترجمه ترگمان]این مقاله زیر بار سنگین کلیشه فرو می پاشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مقاله زیر بار سنگین کلیشه فرو می پاشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's a cliche to say that science is associated with masculinity and the arts with femininity.
[ترجمه گوگل]این کلیشه ای است که بگوییم علم با مردانگی و هنرها با زنانگی همراه است
[ترجمه ترگمان]این یک کلیشه است که بگوییم که علم با مردانگی و هنر با زنانگی همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این یک کلیشه است که بگوییم که علم با مردانگی و هنر با زنانگی همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She trotted out the old cliche that 'a trouble shared is a trouble halved. '
[ترجمه گوگل]او این کلیشه قدیمی را به زبان آورد که "یک مشکل مشترک، یک مشکل نصف شده است " '
[ترجمه ترگمان]از این کلیشه قدیمی دور شده بود که مشکلی در میان نبود، مشکل نصف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از این کلیشه قدیمی دور شده بود که مشکلی در میان نبود، مشکل نصف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It has become a cliche to say that Prague is the most beautiful city in Europe.
[ترجمه گوگل]این که می گویند پراگ زیباترین شهر اروپاست، تبدیل به کلیشه شده است
[ترجمه ترگمان]این موضوع به یک کلیشه تبدیل شده است که می گوید پراگ زیباترین شهر اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این موضوع به یک کلیشه تبدیل شده است که می گوید پراگ زیباترین شهر اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A poignant but erroneous cliche has made its way into journalism over the past few years.
[ترجمه گوگل]کلیشه ای تکان دهنده اما اشتباه در چند سال گذشته راه خود را به روزنامه نگاری باز کرده است
[ترجمه ترگمان]یک کلیشه اما نادرست در طی چند سال گذشته تبدیل به روزنامه نگاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک کلیشه اما نادرست در طی چند سال گذشته تبدیل به روزنامه نگاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It is also a cliche that computers are incapable of creative thought - in other words, imagination.
[ترجمه گوگل]همچنین کلیشه ای است که رایانه ها قادر به تفکر خلاق نیستند - به عبارت دیگر، تخیل
[ترجمه ترگمان]همچنین یک کلیشه است که کامپیوترها قادر به تفکر خلاقانه نیستند - به عبارت دیگر، تخیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همچنین یک کلیشه است که کامپیوترها قادر به تفکر خلاقانه نیستند - به عبارت دیگر، تخیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It has become a cliche to say that presidential candidates are being marketed like bars of soap and boxes of cereal.
[ترجمه گوگل]گفتن اینکه نامزدهای ریاست جمهوری مانند صابون و جعبه غلات به بازار عرضه می شوند، کلیشه ای شده است
[ترجمه ترگمان]این یک کلیشه شده است که بگوییم نامزدهای ریاست جمهوری مثل میله های صابون و جعبه های غله به بازار عرضه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این یک کلیشه شده است که بگوییم نامزدهای ریاست جمهوری مثل میله های صابون و جعبه های غله به بازار عرضه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Leaders who confuse vision with cliche, however, betray their own ignorance of the human part of performance and change challenges.
[ترجمه گوگل]با این حال، رهبرانی که بینش را با کلیشه اشتباه می گیرند، به ناآگاهی خود از بخش انسانی عملکرد و تغییر چالش ها خیانت می کنند
[ترجمه ترگمان]اما رهبرانی که دیدگاه خود را با کلیشه اشتباه می گیرند، نادانی خود را از نقش انسان در عملکرد و تغییر چالش ها پنهان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما رهبرانی که دیدگاه خود را با کلیشه اشتباه می گیرند، نادانی خود را از نقش انسان در عملکرد و تغییر چالش ها پنهان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He must be a fixture of the cliche.
[ترجمه گوگل]او باید ثابت کننده کلیشه باشد
[ترجمه ترگمان]اون باید یه جا دیگه از این کلیشه ای باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون باید یه جا دیگه از این کلیشه ای باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The cliche is never more true than in the black and white morality of the technicolour red-blooded Western movie.
[ترجمه گوگل]این کلیشه هرگز به اندازه اخلاق سیاه و سفید فیلم وسترن رنگ قرمز تکنیکالر صادق نیست
[ترجمه ترگمان]کلیشه ای نیست جز در اخلاق سیاه و سفید فیلم وسترن الکتریک technicolour
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کلیشه ای نیست جز در اخلاق سیاه و سفید فیلم وسترن الکتریک technicolour
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید