clew

/kluː//kluː/

معنی: گوی، گره، گلوله نخ، بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن، گلوله کردن
معانی دیگر: گلوله ی نخ، گوی نخ، به صورت گوی در آوردن، (کشتی بادبانی) هر یک از دو گوشه ی تحتانی بادبان مستطیل، کنج، طناب هایی که ننوی بچه یا تختخواب پارچه ای را از دو سوی نگه می دارد، رجوع شود به: clue، بشکل کلاف یا گلوله ن  درامدن، گلوله ن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: ball of thread or yarn.

(2) تعریف: variant of clue.

(3) تعریف: in nautical terminology, one of the lower corners of a sail or a metal loop attached to the lower corner of a sail.

(4) تعریف: (pl.) the lines by which a hammock is suspended.
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: clew up
(1) تعریف: to roll into a ball.

(2) تعریف: variant of clue.

(3) تعریف: in nautical terminology, to haul (a sail) up or down by ropes running through the clews.

جمله های نمونه

1. clew down (or up)
(کشتی بادبانی) بادبان را (به کمک طناب ها) پایین کشیدن (یا افراشتن)

2. He clewed us in on how the accident happened.
[ترجمه گوگل]او ما را در جریان چگونگی وقوع حادثه قرار داد
[ترجمه ترگمان]اون به ما خبر داد که چطور اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clew the mainsail down, the wind is too strong.
[ترجمه گوگل]بادبان اصلی را پایین بیاورید، باد خیلی قوی است
[ترجمه ترگمان]بادبان را پایین بکشید، باد خیلی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The captain asked the sailors to clew dowm.
[ترجمه گوگل]کاپیتان از ملوان ها خواست که فرود بیایند
[ترجمه ترگمان]ناخدا از ملاحان سوال کرد تا به dowm مراجعه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Flipping the Rig From the clew first position release your back hand and place it on the mast below the boom.
[ترجمه گوگل]چرخاندن دکل از موقعیت اول دست پشت خود را رها کرده و روی دکل زیر بوم قرار دهید
[ترجمه ترگمان]قسمت اول به Rig را حفظ کن، از اولین موضع خط your را رها کن و آن را روی دکل در زیر غرش بوم قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Supersonic clew is left and ovarian have small follicular, express to be in oviposit!
[ترجمه گوگل]کلوچه مافوق صوت باقی مانده است و تخمدان دارای فولیکول کوچکی است که در تخمک قرار دارد!
[ترجمه ترگمان]کلید معما، سمت چپ و پلی کیستیک کوچک دارند که باید در oviposit وجود داشته باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The policeman found a clew to the burglary committed last week.
[ترجمه گوگل]پلیس یک سرپنجه دزدی را که هفته گذشته انجام شد پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس یک سرنخ را در رابطه با سرقت هفته پیش پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wind is too strong; Don't clew up!
[ترجمه گوگل]باد خیلی قوی است کلافه نکن!
[ترجمه ترگمان]باد بیش از حد قوی است! کلید را خرد نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The clew of hematic natrium pelter of unidentified reason is measured into fluid overmuch, input moisture especially overmuch, cause disease of blood of attenuant sex low natrium.
[ترجمه گوگل]انبوه ناتریوم خونی به دلیل ناشناخته به مایع بیش از حد اندازه گیری می شود، رطوبت ورودی به ویژه بیش از حد، باعث بیماری خونی از جنس ناتریم کم می شود
[ترجمه ترگمان]کلید واژه of natrium pelter از دلیل نامعلومی به اندازه رطوبت سیال، رطوبت ورودی به ویژه overmuch، موجب بیماری خون of می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The analysis process and application clew are introduced primarily, a circuit example is analyzed to illuminate the sneak circuit analysis technology.
[ترجمه گوگل]فرآیند تجزیه و تحلیل و برنامه کاربردی در درجه اول معرفی می شوند، یک مثال مدار برای روشن کردن فناوری تجزیه و تحلیل مدار مخفیانه تجزیه و تحلیل می شود
[ترجمه ترگمان]فرآیند تجزیه و تحلیل و کلید کاربرد به طور اولیه معرفی می شوند، یک مثال مدار برای روشن کردن یک فن آوری آنالیز مدار دزدکی مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is to say, he " found a clew. "
[ترجمه گوگل]یعنى «دخمه پیدا کرد»
[ترجمه ترگمان]به این معنا است که او یک سرنخ را پیدا کرده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clew the down, the wind is too strong.
[ترجمه گوگل]برید پایین، باد خیلی قویه
[ترجمه ترگمان]باد را بکشید، باد خیلی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. According to the clew information of Baidu, this vocabulary entry is updated at 28 days.
[ترجمه گوگل]طبق اطلاعات جمع آوری شده بایدو، این مدخل واژگان در 28 روز به روز می شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به اطلاعات کلید واژه of، این مدخل لغت در ۲۸ روز به روزرسانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dogs, It'seems, love to clew up money!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که سگ ها عاشق پول درآوردن هستند!
[ترجمه ترگمان]سگ، به نظر می رسد که دوست داشتن پول خرد شده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوی (اسم)
globe, sphere, ball, orb, clue, clew, rundle

گره (اسم)
knot, loop, lump, tie, clue, clew, knob, burr, snag, ganglion, parcel, node, snarl, knurl, nodus, tanglement

گلوله نخ (اسم)
clue, clew

بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن (فعل)
clue, clew

گلوله کردن (فعل)
ball, clue, clew

انگلیسی به انگلیسی

• ball of yarn; corner of a sail (nautical)
raise or lower using a clew (nautical); roll into a ball, coil

پیشنهاد کاربران

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�کوریkuri� به معنی، گلوله نخ، گره، به شکل کلاف یا گلوله نخ درآمدن، گوی نخ، گلوله کردن، به صورت گوی درآوردن، گوی و. . است. این واژه کهن مانند بسیاری از واژگان دیگر وارد
...
[مشاهده متن کامل]
زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�کلوclew� در زبان انگلیسی به کار میرود. در اینجا تبدیل رایج ر به لام را داریم. در پارسی باستان، �گور� به معنی درهم تنیدن وبافتن، گیر کردن، و. . . است که همریشه اند. گور، گیر، گره، کوری در لری، گرک در لری، کله در لری، گولو در لری، گولوگولو در لری، و. . . همگی همریشه اند. در زبان انگلیسی با�کلوclue� نیز همریشه است. در لری واژه کهن �گولوguloo� به معنی گوی، گرد مانند، گولو گولو و گرد گرد، کره مانند است که این واژه نیز میتواند با �کلوclew� همریشه باشد و یا با واژه �کلوclue�.

بپرس