clerical

/ˈkl̩erəkl̩//ˈkl̩erɪkl/

معنی: دفتری، وابسته به روحانیون
معانی دیگر: کشیشی، وابسته به منشی گری و منشی ها، منشیانه، دبیری، منشی گری، روحانی، کاتوزی، (طرفدار نفوذ روحانیون در امور غیر مذهبی و کشوری) کشیش گرای، آخوند گرای، (جمع) جامه ی کشیشی، کسوت آخوندی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or related to clerks and office work.
مترادف: secretarial

- a clerical task
[ترجمه گوگل] یک وظیفه اداری
[ترجمه ترگمان] وظیفه کشیشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or related to the clergy.
مترادف: cleric, ecclesiastical
مشابه: churchly, hieratic, ministerial, pastoral, priestly, rabbinical, sacerdotal, spiritual

(3) تعریف: supporting clericalism.
اسم ( noun )
مشتقات: clerically (adv.)
(1) تعریف: a member of the clergy.
مترادف: cleric, ecclesiastic
مشابه: chaplain, churchman, clergyman, confessor, curate, father, man of God, minister, parson, pastor, preacher, priest, priestess, rabbi, rebbe, rector, reverend, vicar

(2) تعریف: a supporter of clericalism.
مترادف: clericalist

جمله های نمونه

1. clerical garb
جامه ی کشیشی

2. clerical skills
مهارت در امور منشی گری

3. a priest in a clerical black suit
کشیشی در لباس سیاه روحانیون

4. She had a clerical assistant to do her paperwork.
[ترجمه گوگل]او برای انجام امور اداری یک دستیار اداری داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه دستیار مذهبی داشت که کاغذبازی هاش رو انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's not easy to switch clerical workers around.
[ترجمه گوگل]جابجایی کارکنان دفتری کار آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]روشن کردن کارگران دفتری در اطراف آن آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hannah's wasted in that clerical job.
[ترجمه گوگل]هانا در آن شغل اداری تلف شده است
[ترجمه ترگمان]هانا در آن شغل کشیشی به هدر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hospital blamed the mix-up on a clerical error.
[ترجمه گوگل]بیمارستان علت این اختلاط را یک اشتباه اداری دانست
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان این ترکیب را به دلیل خطای یک روحانی مقصر دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The clerical part of his job was tedious, and he was glad to be rid of it.
[ترجمه گوگل]بخش اداری کارش خسته کننده بود و خوشحال بود که از شر آن خلاص شد
[ترجمه ترگمان]یک بخش مذهبی کار او خسته کننده بود، و از آن که از شر آن خلاص شود خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clerical staff who may be required to input data into the system will be expected to train in order to use the system.
[ترجمه گوگل]از کارکنان دفتری که ممکن است لازم باشد داده ها را وارد سیستم کنند، انتظار می رود که برای استفاده از سیستم آموزش ببینند
[ترجمه ترگمان]پرسنل دفتری که ممکن است برای وارد کردن داده های ورودی به سیستم مورد نیاز باشد، انتظار می رود تا برای استفاده از این سیستم آموزش ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was smarting from the clerical opposition that had been marshaled against his nonsectarian charter for Cornell University.
[ترجمه گوگل]او از اپوزیسیون روحانی که علیه منشور غیر فرقه‌ای او برای دانشگاه کورنل به راه افتاده بود، هوشمندانه عمل می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او از مخالفان روحانی که با منشور nonsectarian برای دانشگاه کورنل marshaled شده بود، ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Administrative and clerical errors by the DTI between 1975 and 1981 meant that the Clowes business was unlicensed.
[ترجمه گوگل]اشتباهات اداری و اداری توسط DTI بین سال‌های 1975 و 1981 به این معنی بود که تجارت کلووز بدون مجوز بود
[ترجمه ترگمان]خطاهای اجرایی و اجرایی بین سال های ۱۹۷۵ و ۱۹۸۱ به این معنا بود که کسب وکار Clowes بدون مجوز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We apologise sincerely for this clerical error, and regret the confusion and inconvenience it has caused.
[ترجمه گوگل]بابت این خطای اداری صمیمانه پوزش می طلبیم و از سردرگمی و ناراحتی ناشی از آن متاسفیم
[ترجمه ترگمان]ما از صمیم قلب از این خطای روحانی عذرخواهی می کنیم و از سردرگمی و ناراحتی ناشی از آن پشیمان می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most military jobs are essentially desk-bound and technical, clerical, or managerial in nature.
[ترجمه گوگل]اکثر مشاغل نظامی اساساً میز تحریر هستند و ماهیت فنی، دفتری یا مدیریتی دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر مشاغل نظامی اصولا دارای پایه میز تحریر و فنی، روحانی، یا مدیریتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ministerial despotism could not be profitably run by clerical reactionaries ignorant of the financial world.
[ترجمه گوگل]استبداد وزرا نمی تواند توسط مرتجعین روحانی ناآگاه از دنیای مالی به نحو سودآوری اداره شود
[ترجمه ترگمان]استبداد، استبداد، نمی تواند با کشیشان reactionaries که از دنیای مالی بی اطلاع است، اداره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One in 10 laboratories had to call on clerical staff to carry out important testing.
[ترجمه گوگل]از هر 10 آزمایشگاه، یک آزمایشگاه مجبور شد برای انجام آزمایشات مهم از کارکنان اداری فراخواند
[ترجمه ترگمان]یکی از ۱۰ آزمایشگاه مجبور به تماس با کارکنان دفتری برای انجام آزمایش ها مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفتری (صفت)
clerical

وابسته به روحانیون (صفت)
clerical

انگلیسی به انگلیسی

• of the clergy; bureaucratic, pertaining to the work of clerks
clerical jobs and workers are concerned with work in offices.
clerical also means relating to the clergy; a formal use.

پیشنهاد کاربران

معنی اول این صفت دفتری یا اداری است و معنی دومش آخوندی یا روحانی به زبان های دیگر
Iran's clerical leadership
Connected with office work
رهبانی
clerical support
حمایت معنوی
دفتری و اداری
clerical lists
لیست های دفتری
کار ( دفتری )
کار دفتری مخصوصا نگه داری اسناد و حسابها
کارمندی
به معنای کار در اداره
کارهای اداری
کارهای مربوط به اداره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس