cleric

/ˈklerɪk//ˈklerɪk/

معنی: کشیش
معانی دیگر: روحانی، کاتوزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a minister, priest, rabbi, or other ordained person; member of the clergy.
مشابه: clergyman, clerical, minister
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or related to the clergy.
مشابه: clerical, ecclesiastical

جمله های نمونه

1. His grandfather was a Muslim cleric.
[ترجمه گوگل]پدربزرگش روحانی مسلمان بود
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش یک روحانی مسلمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Such questions are distasteful for a fastidious cleric who thinks of sexuality as a loss of self-control.
[ترجمه گوگل]چنین سؤالاتی برای یک روحانی سختگیر که تمایلات جنسی را از دست دادن خویشتن داری می داند ناپسند است
[ترجمه ترگمان]چنین سوالاتی برای یک روحانی fastidious که در مورد تمایلات جنسی به عنوان فقدان کنترل خود فکر می کند، ناخوشایند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The elderly cleric was standing in the doorway in his surplice to welcome them.
[ترجمه گوگل]روحانی سالخورده برای پذیرایی از آنها در درب خانه ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]راهب پیر در آستانه در ایستاده بود و به آن ها خوش آمد می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Martin was patient with the lad, knowing the cleric would someday succeed him as bishop.
[ترجمه گوگل]مارتین با این پسر صبور بود و می دانست که روحانی روزی جانشین او به عنوان اسقف خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مارتین بیمار بود و می دانست که راهب روزی موفق خواهد شد که او را به عنوان یک اسقف موفق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unrest set off by silencing of cleric.
[ترجمه گوگل]ناآرامی با خاموش کردن روحانی به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]ناآرامی با ساکت کردن روحانی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Despite his phony credentials as a cleric, Guinness felt strongly that the reality of this trust was important.
[ترجمه گوگل]گینس با وجود اعتبار جعلی خود به عنوان یک روحانی، به شدت احساس کرد که واقعیت این اعتماد مهم است
[ترجمه ترگمان]با وجود اعتبار جعلی او به عنوان یک روحانی، گینس قویا احساس کرد که واقعیت این اعتماد مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But her smile died as the cleric went on.
[ترجمه گوگل]اما لبخند او با ادامه روحانی مرد
[ترجمه ترگمان]اما همچنان که راهب ادامه می داد، لبخندش محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An educated cleric well versed in Shia theology, he presents reasoned arguments for the beliefs of the conservative establishment.
[ترجمه گوگل]او که یک روحانی تحصیلکرده است که در کلام شیعه مسلط است، دلایل مستدلی برای اعتقادات حاکمیت محافظه کار ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]یک روحانی تحصیل کرده که در الهیات شیعه تبحر دارد، دلایل منطقی برای اعتقادات تاسیس محافظه کاران را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Muhammad Tantawi, Egypt's senior cleric, died in Saudi Arabia, aged 8
[ترجمه گوگل]محمد طنطاوی، روحانی ارشد مصر در سن 8 سالگی در عربستان سعودی درگذشت
[ترجمه ترگمان]محمد طنطاوی روحانی ارشد مصر در عربستان سعودی در ۸ سالگی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cleric gains access to the following spells at the specified spell level: Lionheart, Hold Monster, Mass Hold Person .
[ترجمه گوگل]روحانی به طلسم های زیر در سطح طلسم مشخص شده دسترسی پیدا می کند: Lionheart، Hold Monster، Mass Hold Person
[ترجمه ترگمان]این روحانی به افسون های زیر در سطح افسون ویژه دسترسی پیدا می کند: Lionheart، هیولا را نگه دارید، فرد را نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Aides to a radical Shiite Muslim cleric meet with a key Sunni group in Iraq to ease sectarian tensions amid a spree of violence that's killed hundreds.
[ترجمه گوگل]دستیاران یک روحانی مسلمان شیعه تندرو با یک گروه سنی کلیدی در عراق دیدار می کنند تا تنش های فرقه ای را در بحبوحه خشونت هایی که صدها کشته برجای گذاشته کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]دستیاران یک روحانی مسلمان شیعه تندرو، با یک گروه سنی کلیدی در عراق دیدار می کنند تا تنش های فرقه ای را در میان موج خشونت که صدها تن را به قتل می رساند، کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cleric, Grand Mufti Ahmad Badreddine Hassoun, is considered a close supporter of Assad's regime and has echoed its claims that the unrest in Syria is the result of a foreign conspiracy.
[ترجمه گوگل]روحانی، مفتی اعظم احمد بدرالدین حسون، یکی از حامیان نزدیک رژیم اسد به شمار می رود و ادعاهای آن را تکرار کرده است که ناآرامی ها در سوریه نتیجه یک توطئه خارجی است
[ترجمه ترگمان]روحانی بزرگ، احمد Badreddine حسون، یکی از حامیان نزدیک رژیم اسد محسوب می شود و ادعاهای خود مبنی بر اینکه ناآرامی در سوریه نتیجه یک توطئه خارجی است را منعکس کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A cleric ranking just below a priest in the Anglican, Eastern Orthodox, and Roman churches.
[ترجمه گوگل]یک روحانی که در کلیساهای انگلیکن، ارتدکس شرقی و رومی پایین تر از یک کشیش قرار دارد
[ترجمه ترگمان]یک روحانی در پایین یک روحانی در کلیسای Anglican، ارتودوکس شرقی و کلیسای رم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Iranian reformists regarded the cleric as the spiritual patron of their movement.
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان ایرانی روحانی را حامی معنوی جنبش خود می دانستند
[ترجمه ترگمان]اصلاح طلبان ایرانی این روحانی را حامی روحانی جنبش خود قلمداد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشیش (اسم)
abbe, padre, priest, clergyman, provost, cleric, evangelist, druid, cassock, divine, ecclesiastic, churchman, herdsman, shaveling

انگلیسی به انگلیسی

• member of the clergy
a cleric is a member of the christian clergy; an old-fashioned use.
a cleric is also used to refer to religious leaders in other religions.

پیشنهاد کاربران

a religious leader; a member of the clergy
رهبر مذهبی، عضو جامعه ( صنف ) روحانیت، آخوند، روحانی، مُلّا
The committee was composed of Jewish, Catholic, Protestant, and Muslim clerics.
Its roots lie in the Iranian Revolution of 1979, which brought to power radical Shia Muslim clerics keen on exporting their brand of extremism across the Islamic world.
...
[مشاهده متن کامل]

a Buddhist/Catholic/Muslim cleric

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/cleric
شیخ ، آخوند ، طلبه ، روحانی ، حاج آقا

بپرس