clemency

/ˈklemənsi//ˈklemənsi/

معنی: مروت، بخشندگی، رحم، اعتدال عناصر
معانی دیگر: ملایمت، گذشت، بخشایندگی، مدارا، رحمت، شفقت، ارفاق (به ویژه نسبت به دشمن یا گناهکار)، عمل مروت آمیز، عفو، (در مورد آب و هوا) اعتدال، لطافت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: clemencies
(1) تعریف: the inclination to be merciful or forgiving; leniency.
مترادف: forgiveness, leniency, mercy
متضاد: mercilessness, ruthlessness
مشابه: compassion, forbearance, indulgence, quarter

- Her heart was filled with clemency toward those who had wronged her.
[ترجمه گوگل] دلش با کسانی که به او ظلم کرده بودند پر از رحمت بود
[ترجمه ترگمان] دلش از کسانی که به او ظلم کرده بودند رحم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act of mercy or forgiveness.
مترادف: forgiveness, leniency, mercy
مشابه: forbearance, indulgence, quarter

- The condemned man's family hoped that the governor would grant him clemency.
[ترجمه گوگل] خانواده این مرد محکوم امیدوار بودند که فرماندار به وی عفو کند
[ترجمه ترگمان] خانواده محکوم به این امید بودند که فرماندار به او رحم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: temperateness, as of weather.
مترادف: mildness, temperateness
متضاد: inclemency
مشابه: clearness, fairness

- The later part of the spring season is usually marked by clemency.
[ترجمه گوگل] بخش آخر فصل بهار معمولاً با بخشش مشخص می شود
[ترجمه ترگمان] بخش بعدی فصل بهار معمولا با clemency مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the clemency of the weather in shiraz
اعتدال هوای شیراز

2. the judge's clemency toward the offender
عطوفت قاضی نسبت به آن خطاکار

3. She was granted clemency after killing her violent husband.
[ترجمه گوگل]او پس از کشتن شوهر خشن خود مورد عفو قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پس از کشتن شوهر خشن او نیز به او رحم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He appealed to the judge for clemency.
[ترجمه گوگل]او از قاضی تقاضای عفو کرد
[ترجمه ترگمان]او از قاضی درخواست بخشش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Harris had applied for a clemency hearing before the governor, Mr George Deukmejian.
[ترجمه گوگل]آقای هریس برای جلسه عفو به فرماندار، آقای جورج دوکمجیان، درخواست داده بود
[ترجمه ترگمان]آقای هار یس درخواست بخشش را قبل از فرماندار، آقای جورج Deukmejian، درخواست کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wilson is the only one who can grant clemency.
[ترجمه گوگل]ویلسون تنها کسی است که می تواند عفو کند
[ترجمه ترگمان]ویلسون تنها کسی است که می تواند طلب بخشش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His clemency had earned him the regard of the West and would, surely, last until Twelfth Night.
[ترجمه گوگل]بخشش او مورد توجه غرب قرار گرفته بود و مطمئناً تا شب دوازدهم ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]clemency او را نسبت به غرب به دست آورده بود و مطمئنا تا به هنگام شب از دریاچه تولفث پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ms. Aris was granted clemency after serving 10 years for killing her abusive husband.
[ترجمه گوگل]خانم آریس پس از 10 سال خدمت به دلیل قتل شوهر بدسرپرستش مورد عفو قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]خانم توت پس از ۱۰ سال خدمت به خاطر کشتن همسر abusive، مورد عفو قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was no recommendations for clemency in the case and none is here recommended.
[ترجمه گوگل]هیچ توصیه ای برای عفو در این مورد وجود نداشت و در اینجا توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]در این مورد توصیه ها برای بخشش وجود ندارد و هیچ کدام از آن ها توصیه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He battles to find cause for clemency, defying the political establishment, which wants Cindy executed.
[ترجمه گوگل]او برای یافتن دلیلی برای عفو می‌جنگد و با تشکیلات سیاسی که می‌خواهند سیندی اعدام شود، مخالفت می‌کند
[ترجمه ترگمان]او در تلاش برای پیدا کردن دلیلی برای بخشش، مبارزه با ایجاد سیاسی است که می خواهد سیندی اعدام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. McCord, now 2 was granted clemency last week after U. S. Rep.
[ترجمه گوگل]مک‌کورد، که اکنون ۲ نفر هفته گذشته پس از حضور در نماینده آمریکا مورد عفو قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]McCord که اکنون ۲ ساله است، هفته گذشته پس از پایان سال به بخشش داده شد اس نماینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can enter an appeal for clemency, of course.
[ترجمه گوگل]البته می توانید درخواستی برای بخشش وارد کنید
[ترجمه ترگمان]البته شما می توانید درخواست بخشش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Two requests for clemency in one day!
[ترجمه گوگل]دو درخواست عفو در یک روز!
[ترجمه ترگمان]دو درخواست برای بخشش در یک روز!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wilson rejected a request for clemency that would have given him life without parole.
[ترجمه گوگل]ویلسون درخواست عفو را رد کرد که به او زندگی بدون آزادی مشروط می داد
[ترجمه ترگمان]ویل سن یک تقاضا از او رد کرد که بدون عفو مشروط زندگی را به او بخشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wilson denied him clemency and two judges rejected his arguments.
[ترجمه گوگل]ویلسون از عفو او خودداری کرد و دو قاضی استدلال های او را رد کردند
[ترجمه ترگمان]ویلسون این درخواست را رد کرد و دو قاضی استدلالات او را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مروت (اسم)
courage, goodness, kindness, humanism, audacity, generosity, manliness, mercy, humanity, clemency, pity

بخشندگی (اسم)
bounty, grace, munificence, clemency

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

اعتدال عناصر (اسم)
clemency

انگلیسی به انگلیسی

• grace, mercy, leniency; mildness
if someone is shown clemency, they receive kind and merciful treatment from a person who has the authority to punish them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

رأفت
عفو
The jury passed a verdict of guilty, with an appeal to the judge for clemency
clemencyدر امور کیفری یعنی تخفیف در مجازات
در صورتی که Pardon یعنی بخشش فرد مجرم
بخشش

بپرس