cleave

/ˈkliːv//kliːv/

معنی: قطع کردن، جدا کردن، چسبیدن، پیوستن، شکستن، شکافتن، تقسیم شدن، ور امدن
معانی دیگر: (با ضربه ی شمشیر یا ساطور یا تبر و غیره) شقه کردن، دو نیم کردن، شکافیدن، چاک دادن، (با ضربه) ترک دار کردن، (با بریدن بوته و درخت) راه گشودن، (با پاک کردن موانع) راه خود را طی کردن، سوراخ کردن، دریدن، گسستن، پاره کردن، بریدن، چسبیدن به، وفادار ماندن به، یکی شدن با، شکافتن سلول

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cleaves, cleaving, cleaved
مشتقات: cleavingly (adv.)
(1) تعریف: to adhere tightly; stick fast (usu. fol. by "to").
مترادف: adhere, stick
مشابه: cling

- The barnacles cleaved to the rock.
[ترجمه گوگل] بارناکل ها به صخره چسبیدند
[ترجمه ترگمان] barnacles به صخره فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be steadfastly faithful (usu. fol. by "to").
مترادف: adhere
متضاد: desert
مشابه: cling, hold, stick by, uphold

- She will cleave to her principles no matter what.
[ترجمه گوگل] او به هر حال به اصول خود پایبند خواهد بود
[ترجمه ترگمان] اون به اصول اون تقسیم می شه مهم نیست چی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cleaves, cleaving, cleaved, cleft, clove, cloven
(1) تعریف: to cut apart by a splitting blow.
مترادف: chop, cut, rive, split
مشابه: bifurcate, bisect, divide, hack, halve, hew, quarter, rend, rift, section, separate, sever, sunder

- She cleaved the log into three sections.
[ترجمه گوگل] او سیاهه را به سه قسمت تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان] او کنده را به سه قسمت تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to penetrate or pass through as if by splitting.
مترادف: cut through, pass through, penetrate, sail through, shear, slice through
مشابه: clip, cut, rip through, slide through, slip through, tear

- The jet plane cleaves the air.
[ترجمه گوگل] هواپیمای جت هوا را می شکافد
[ترجمه ترگمان] هواپیمای جت the رو بیان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make by or as if by splitting.
مشابه: bore, chop, cut

- They are cleaving a tunnel through the mountain.
[ترجمه بهنام] انها در حال حفر تونلی در میان کوه هستنند.
|
[ترجمه گوگل] آنها در حال شکاف تونلی از میان کوه هستند
[ترجمه ترگمان] دارن یه تونل رو توی کوهستان باز می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to cut off, as with an ax.
مترادف: chop, chop off, cut off, hack, hack off
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to split or separate, esp. along a natural line.
مترادف: separate, split
مشابه: bifurcate, break, divide, fracture, rupture

- The rock will cleave here.
[ترجمه گوگل] سنگ در اینجا خواهد شکافت
[ترجمه ترگمان] سنگ به اینجا باز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to go forward by or as if by splitting (usu. fol. by through).
مترادف: slice
مشابه: cut, knife, rip, sail, slash, slide, slip, tear

- The ship's prow was cleaving through the waves.
[ترجمه گوگل] نوک کشتی از امواج عبور می کرد
[ترجمه ترگمان] دماغه کشتی از میان امواج پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to cleave one's way through thick bushes
(با بریدن شاخ و برگ) راه خود را از میان بته های انبوه باز کردن

2. lightening can cleave not only huge trees but mountains too
آذرخش می تواند نه تنها درختان عظیم بلکه کوه ها را هم بشکافد.

3. sons shall leave their parents and cleave to their wives
پسران والدین خود را ترک کرده و به زن های خود خواهند پیوست.

4. They just cleave the stone along the cracks.
[ترجمه گوگل]آنها فقط سنگ را در امتداد شکاف ها می شکافند
[ترجمه ترگمان]اونا فقط سنگ رو روی شکاف تقسیم میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The waves to cleave through the waves at a farewell to swim, canoe funeral.
[ترجمه گوگل]امواج برای شکافتن از طریق امواج در وداع با شنا، تشییع جنازه قایق رانی
[ترجمه ترگمان]امواج که از میان امواج عبور می کنند و از میان امواج شنا می کنند و به مراسم ختم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People in the remote mountain villages still cleave to their old traditions.
[ترجمه گوگل]مردم روستاهای دورافتاده کوهستانی هنوز به سنت های قدیمی خود پایبند هستند
[ترجمه ترگمان]مردم در روستاهای دورافتاده کوهستانی هنوز به سنن قدیمی خود چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was his choice, she said, to cleave to the Brownings and he was a hypocrite to say otherwise.
[ترجمه گوگل]او گفت که این انتخاب او بود که به براونینگ ها بچسبد و او منافق بود که خلاف آن را بگوید
[ترجمه ترگمان]گفت: این تصمیم او بود، تا به the ملحق شود و او ریا و ریاکاری بود که چیزی نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Likewise the ground, the concrete, which did not cleave to devour or entomb him.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب زمین، بتن، که برای بلعیدن یا دفن او نمی شکافت
[ترجمه ترگمان]همچنین زمین، بتون، که برای بلعیدن و یا کشتن او از هم جدا نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Isoamylase is used to cleave the branching point of amylopectin for preparing starch film and raising its tensile strength.
[ترجمه گوگل]ایزوآمیلاز برای شکافتن نقطه انشعاب آمیلوپکتین برای تهیه فیلم نشاسته و افزایش استحکام کششی آن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Isoamylase برای شکافتن نقطه انشعاب of برای تهیه فیلم نشاسته و افزایش استحکام کششی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ribozymes are small catalytic RNA, which could cleave the target gene and block its expression.
[ترجمه گوگل]ریبوزیم‌ها RNA کاتالیزوری کوچکی هستند که می‌توانند ژن هدف را شکافته و بیان آن را مسدود کنند
[ترجمه ترگمان]ribozymes RNA کاتالیتیک کوچک هستند، که می تواند ژن هدف را جدا کرده و بیان آن را مسدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To me, Cleave is an ax skill.
[ترجمه گوگل]برای من، Cleave یک مهارت تبر است
[ترجمه ترگمان] به نظر من، \"cleave\" یه مهارت تبر هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And I will make thy tongue cleave to the roof of thy mouth, that thou shalt be dumb, and shalt not be to them a reprover: for they are a rebellious house.
[ترجمه گوگل]و زبانت را به سقف دهانت می‌چسبانم تا لال شوی و برای آنها سرزنش نخواهی بود، زیرا آنها خانه سرکشی هستند
[ترجمه ترگمان]و من مجبور خواهم شد که دهانت را تا سقف دهان تو باز کنم که تو احمق خواهی شد، چون خانه reprover است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let me but cleave its clouds and spread wings in its sunshine.
[ترجمه گوگل]بگذار ابرهایش را بشکنم و در آفتابش بال بزنم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید ابرها را از هم جدا کنم و در زیر نور خورشید بال هایش را باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Which may be why we still cleave to his great poem.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که ما همچنان به شعر بزرگ او پایبند هستیم
[ترجمه ترگمان]و این به همین دلیل است که ما هنوز به شعر بزرگ او ملحق می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those who cleave to the latter view include many conservative American politicians.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سیاستمداران محافظه کار آمریکایی در میان کسانی که به دیدگاه دوم پایبند هستند، می باشند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به دیدگاه دوم پیوسته اند، بسیاری از سیاستمداران محافظه کار آمریکایی را در بر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The water is going to cleave a channel into the rock.
[ترجمه گوگل]آب کانالی را به درون سنگ می شکافد
[ترجمه ترگمان]آب یک کانال را به درون سنگ پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع کردن (فعل)
ablate, cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, out, rupture, burst, cross, operate, flick, excise, cleave, fell, discontinue, traverse, intermit, exsect, excide, exscind, hew, leave off, put by, retrench, skive, stump, snip off

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

چسبیدن (فعل)
adhere, stick, hold, cohere, inhere, pester, incline, paste, glue, cleave, handfast

پیوستن (فعل)
adhere, adjoin, associate, annex, couple, attach, affix, sort, meet, join, ally, affiliate, connect, catenate, weld, cleave, cement, cling, conjoin, consociate

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

تقسیم شدن (فعل)
dispart, cleave

ور امدن (فعل)
ferment, cleave

انگلیسی به انگلیسی

• split, separate; be split, be separated; pass through; part from
cling to; attach oneself to; be singularly devoted to
when you cleave something or when it cleaves, it is split or divides into two separate parts, often violently; a literary word.
when one thing cleaves to another or when you cleave one thing to another, you cannot move them apart because they seem to be stuck together; a literary word.

پیشنهاد کاربران

تقسیم سلولی ( در متون زیست شناسی )
شکافتن، شکستن
cut

بپرس