clear the way


معنی: خار چیدن

جمله های نمونه

1. The ruling could clear the way for extradition proceedings.
[ترجمه گوگل]این حکم می تواند راه را برای روند استرداد باز کند
[ترجمه ترگمان]این حکم می تواند راه برای روند استرداد مجرمین را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The talks are meant to clear the way for formal negotiations on a new constitution.
[ترجمه گوگل]هدف از این گفتگوها باز کردن راه برای مذاکرات رسمی در مورد قانون اساسی جدید است
[ترجمه ترگمان]هدف از این مذاکرات روشن کردن راه برای مذاکرات رسمی در مورد یک قانون اساسی جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The withdrawal of troops should clear the way for a peace settlement.
[ترجمه گوگل]خروج نیروها باید راه را برای حل و فصل صلح باز کند
[ترجمه ترگمان]عقب نشینی نیروهای نظامی باید راه را برای حل و فصل صلح هموار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This agreement will clear the way for further talks.
[ترجمه گوگل]این توافق راه را برای مذاکرات بیشتر باز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه مسیر مذاکرات بیشتر را روشن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This would clear the way for the creation of a multiparty system in the Soviet Union.
[ترجمه گوگل]این امر راه را برای ایجاد یک نظام چند حزبی در اتحاد جماهیر شوروی باز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این مساله راه را برای ایجاد یک سیستم چند حزبی در اتحاد جماهیر شوروی روشن می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A suit filed by Don King to clear the way for the Tyson-Bruno fight will be heard in federal court.
[ترجمه گوگل]شکایتی که توسط دان کینگ برای باز کردن راه مبارزه تایسون و برونو تنظیم شده است در دادگاه فدرال بررسی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک کت و شلوار تهیه شده از دون پادشاه برای روشن کردن راه جنگ تایسون - برونو در دادگاه فدرال شنیده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He said security improvements that have helped clear the way a political and economic progress.
[ترجمه گوگل]او گفت که بهبودهای امنیتی که به روشن شدن مسیر پیشرفت سیاسی و اقتصادی کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]او گفت که بهبودهای امنیتی که به روشن کردن راه پیشرفت سیاسی و اقتصادی کمک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The enforcement of this law will clear the way for further reform.
[ترجمه گوگل]اجرای این قانون راه را برای اصلاحات بیشتر باز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اجرای این قانون راهی برای اصلاح بیشتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Satisfactory answers to these questions should clear the way for an immediate decision.
[ترجمه گوگل]پاسخ های رضایت بخش به این سؤالات باید راه را برای تصمیم گیری فوری باز کند
[ترجمه ترگمان]پاسخ Satisfactory به این سوالات باید راه را برای اتخاذ تصمیم فوری مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But there is no sign that the disgrace of the last Soviet satrap will clear the way for peace.
[ترجمه گوگل]اما هیچ نشانه ای وجود ندارد که رسوایی آخرین ساتراپ شوروی راه را برای صلح باز کند
[ترجمه ترگمان]اما هیچ نشانه ای وجود ندارد که رسوایی آخرین اتحاد جماهیر شوروی، راه را برای صلح هموار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When Ken wants to give his girlfriend a kiss he first calls in a construction team to clear the way.
[ترجمه گوگل]وقتی کن می‌خواهد دوست دخترش را ببوسد، ابتدا با یک تیم ساختمانی تماس می‌گیرد تا راه را باز کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که کن می خواهد به دوست دخترش یک بوسه بدهد، برای اولین بار از یک تیم ساخت وساز خواست تا راه را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shaquille O'Neal: Yo, Kobe, if you get tired of playing with Twiggy, just clear the way and I'm there.
[ترجمه گوگل]شکیل اونیل: یو، کوبی، اگر از بازی با توئیگی خسته شدی، راه را باز کن و من آنجا هستم
[ترجمه ترگمان]اوه، کوبی، اگه از بازی کردن با تنگ Twiggy خسته شدی، فقط راه رو باز کن و من اونجام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That would include the new the United States and Britain to clear the way for war.
[ترجمه گوگل]این شامل ایالات متحده و بریتانیا جدید برای باز کردن راه برای جنگ می شود
[ترجمه ترگمان]این شامل آمریکا و بریتانیا خواهد بود تا راه جنگ را هموار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The trial deal via trading house Vitol was likely to clear the way for Europe to resume badly-needed purchases of the light Libyan oil - definitely difficult to compensate for.
[ترجمه گوگل]معامله آزمایشی از طریق خانه تجاری ویتول احتمالاً راه را برای اروپا برای از سرگیری خریدهای نفت سبک لیبی که به شدت مورد نیاز بود هموار می کند - قطعاً جبران آن دشوار است
[ترجمه ترگمان]معامله آزمایشی از طریق خانه تجاری به احتمال زیاد راهی برای اروپا برای ازسر گیری خرید مورد نیاز نفت لیبی بود - قطعا برای جبران آن دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خار چیدن (فعل)
clear, unblock, clear the way

انگلیسی به انگلیسی

• remove obstacles, prepare a clear pathway

پیشنهاد کاربران

بپرس