clear off

/ˈklɪrˈɒf//klɪərɒf/

1- رجوع شود به 2 clear away- روشن یا شفاف کردن، خود را خلاص کردن از، از جلوی روی خود برداشتن، به چاک زدن، جیم شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to get away; escape.

جمله های نمونه

1. I don't think the mist will clear off very soon.
[ترجمه مهتاب] فکر نمیکنم به این زودی ها از شر مه راحت شویم.
|
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم مه به این زودی ها پاک شود
[ترجمه ترگمان]فکر نکنم به زودی مه رقیق بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The shop decided to clear off all the old stock in the storehouse.
[ترجمه مهتاب] فروشگاه تصمیمی گرفت همه کالاهای تاریخ مصرف گذشته موجود در انباری را تخلیه کند.
|
[ترجمه گوگل]مغازه تصمیم گرفت تمام موجودی قدیمی انبار را پاک کند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه تصمیم گرفت همه سهام قدیمی را در انبار خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You must clear off all your debts before you left the school.
[ترجمه گوگل]قبل از ترک مدرسه باید تمام بدهی های خود را تسویه کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه مدرسه را ترک کنی باید بدهی هات را پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I told them to clear off.
[ترجمه گوگل]بهشون گفتم پاک کنن
[ترجمه ترگمان] بهشون گفتم آروم باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The morning mist will clear off soon.
[ترجمه کامبیز جوانرویی] مه صبحگاهی زود ناپدید میشه
|
[ترجمه گوگل]مه صبحگاهی به زودی پاک می شود
[ترجمه ترگمان]مه صبحگاهی خیلی زود برطرف می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please clear off the dinner things and then you can watch television.
[ترجمه گوگل]لطفاً چیزهای شام را پاک کنید و سپس می توانید تلویزیون تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا چیزهای شام را تمیز کنید و بعد می توانید تلویزیون تماشا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You've no right to be here. Clear off!
[ترجمه مصباح] تو حق نداری اینجا باشی. گم شو!
|
[ترجمه گوگل]تو حق نداری اینجا باشی پاک کردن!
[ترجمه ترگمان]تو حق نداری اینجا باشی ! برو کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have to clear off arrears of work and correspondence.
[ترجمه گوگل]من باید معوقات کار و مکاتبات را تسویه کنم
[ترجمه ترگمان]باید arrears کار و مکاتبه را تسویه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The manager wants to clear off the old stocks in the warehouse.
[ترجمه گوگل]مدیر می خواهد ذخایر قدیمی انبار را پاک کند
[ترجمه ترگمان] مدیر میخواد انبار قدیمی انبار رو خالی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The car ran clear off the road.
[ترجمه گوگل]ماشین از جاده خارج شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از جاده خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boys told me to clear off.
[ترجمه گوگل]پسرها به من گفتند که پاک شو
[ترجمه ترگمان]پسرا بهم گفتن که بی خیال بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clear off all loose top soil within an area slightly larger than the size of the workshop.
[ترجمه گوگل]تمام خاک های سست رویه را در ناحیه ای کمی بزرگتر از اندازه کارگاه پاک کنید
[ترجمه ترگمان]تمام خاک عالی را در منطقه ای که کمی بزرگ تر از اندازه کارگاه است پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People got clear off the trail to let them pass.
[ترجمه گوگل]مردم از مسیر خارج شدند تا اجازه عبور بدهند
[ترجمه ترگمان]مردم ردش کردن تا رد بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He swore at Nina and told her to clear off.
[ترجمه گوگل]او به نینا فحش داد و به او گفت که پاک شود
[ترجمه ترگمان]او به نی نا قسم خورد و به او گفت که از اینجا برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Clear off and get your supper, the pair of you.
[ترجمه گوگل]شام خود را بردارید، جفت شما
[ترجمه ترگمان]برو و شام بخور، هر دو تون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• go away, leave, depart

پیشنهاد کاربران

جمع کردن وسایل
ترک سریع یک مکان
جیم شدن
به معنی تبرئه شدن هم هست
گمشو! ( همراه با عصبانیت )
بزن به چاک!
گم شو!
بزن بچاک
( در حالت دستوری ) گم شین!
go away

بپرس