🔸 معادل فارسی:
پول کسی رو بالا کشیدن / کسی رو بی پول کردن / همه چیزشو بردن
در زبان محاوره ای:
زد همه چیو برد، جیبشو خالی کرد، ته دیگشو هم خورد
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مالی – مستقیم ) :**
گرفتن یا خرج کردن تمام پول یا دارایی کسی، معمولاً در خرید، قمار، یا دزدی
مثال: That vacation cleaned me out.
اون سفر ته جیبمو زد!
2. ** ( دزدی – غیرقانونی ) :**
دزدیدن همه ی دارایی یا وسایل کسی
مثال: The burglars cleaned them out while they were away.
دزدها وقتی نبودن، همه چیو بردن.
3. ** ( طنزآمیز – اغراق ) :**
برای شوخی درباره ی خرج زیاد یا باخت سنگین
مثال: My kids cleaned me out at the toy store.
بچه هام توی مغازه ی اسباب بازی جیبمو خالی کردن!
4. ** ( استعاری – احساسی ) :**
گاهی برای توصیف خالی شدن احساسی یا روانی هم استفاده می شه
مثال: That breakup cleaned me out emotionally.
اون جدایی از نظر احساسی خالی م کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
drain – rob – bankrupt – strip – wipe out
پول کسی رو بالا کشیدن / کسی رو بی پول کردن / همه چیزشو بردن
در زبان محاوره ای:
زد همه چیو برد، جیبشو خالی کرد، ته دیگشو هم خورد
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مالی – مستقیم ) :**
گرفتن یا خرج کردن تمام پول یا دارایی کسی، معمولاً در خرید، قمار، یا دزدی
مثال: That vacation cleaned me out.
اون سفر ته جیبمو زد!
2. ** ( دزدی – غیرقانونی ) :**
دزدیدن همه ی دارایی یا وسایل کسی
مثال: The burglars cleaned them out while they were away.
دزدها وقتی نبودن، همه چیو بردن.
3. ** ( طنزآمیز – اغراق ) :**
برای شوخی درباره ی خرج زیاد یا باخت سنگین
مثال: My kids cleaned me out at the toy store.
بچه هام توی مغازه ی اسباب بازی جیبمو خالی کردن!
4. ** ( استعاری – احساسی ) :**
گاهی برای توصیف خالی شدن احساسی یا روانی هم استفاده می شه
مثال: That breakup cleaned me out emotionally.
اون جدایی از نظر احساسی خالی م کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها: