claustrophobic

جمله های نمونه

1. They lived in an unhealthily claustrophobic atmosphere.
[ترجمه گوگل]آنها در یک فضای ناسالم کلاستروفوبیک زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در فضای دلگیر کننده ای زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I felt a bit claustrophobic in the tiny room.
[ترجمه گوگل]در اتاق کوچک کمی احساس کلاستروفوبیک داشتم
[ترجمه ترگمان]در آن اتاق کوچک، کمی احساس ترس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I find that building intensely claustrophobic.
[ترجمه گوگل]به نظر من آن ساختمان به شدت ترسناک است
[ترجمه ترگمان] اون ساختمون خیلی ترسناکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The churning, pressing crowds made her feel claustrophobic.
[ترجمه گوگل]شلوغی و فشار جمعیت باعث شد او احساس کلاستروفوبیک کند
[ترجمه ترگمان]جمعیت فشرده و فشرده باعث می شد که او احساس خفگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I get claustrophobic in elevators.
[ترجمه گوگل]من در آسانسور دچار کلاستروفوبیک می شوم
[ترجمه ترگمان] من تو آسانسور احساس خفگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Miller's End was as claustrophobic as a doll's house.
[ترجمه گوگل]پایان میلر به اندازه یک خانه عروسک ترسناک بود
[ترجمه ترگمان]پایان کار میلر به اندازه خانه یک عروسک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The house felt too claustrophobic.
[ترجمه گوگل]خانه بیش از حد کلاستروفوبیک بود
[ترجمه ترگمان]خانه خیلی ترسناک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was becoming highly agitated, and a little claustrophobic.
[ترجمه گوگل]من به شدت آشفته و کمی کلاستروفوبیک شده بودم
[ترجمه ترگمان]داشتم به شدت عصبی می شدم، و کمی ترس برم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The atmosphere was somewhat claustrophobic.
[ترجمه گوگل]جو تا حدودی کلاستروفوبیک بود
[ترجمه ترگمان]اتمسفر تا حدودی تاریک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My room's a bit claustrophobic.
[ترجمه گوگل]اتاق من کمی کلاستروفوبیک است
[ترجمه ترگمان]اتاق من کمی ترسناکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To those used to claustrophobic living quarters and the isolation of island living, a mini-Bio2 seems positively charming.
[ترجمه گوگل]برای کسانی که به محل زندگی کلاستروفوبیک و انزوای زندگی در جزیره عادت دارند، یک mini-Bio2 جذاب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]برای آن هایی که به انزوا و انزوا عادت دارند و انزوای زندگی جزیره، یک مینی - کوچک به نظر می رسد، واقعا جذاب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Crowds make me claustrophobic.
[ترجمه گوگل]ازدحام باعث می‌شود من کلاستروفوبیک باشم
[ترجمه ترگمان]جمعیت باعث ترس و وحشت من می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I told them I was claustrophobic, I gotta get outta here!
[ترجمه گوگل]من به آنها گفتم که من کلاستروفوبیک هستم، باید از اینجا بروم!
[ترجمه ترگمان] بهشون گفتم که از ترس می ترسم باید از اینجا برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It felt slightly claustrophobic and when we got down there it was very chilly.
[ترجمه گوگل]کمی احساس کلاستروفوبیک بود و وقتی به آنجا رسیدیم هوا بسیار سرد بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به پایین رسیدیم هوا خیلی سرد بود و وقتی به پایین رسیدیم هوا خیلی سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ken must have noticed my and whispered, claustrophobic, darling? I shook my head.
[ترجمه گوگل]کن حتما متوجه من شده بود و زمزمه کرد، کلاستروفوبیک، عزیزم؟ سرم را تکان دادم
[ترجمه ترگمان]حتما کن متوجه من شده و زیر لب زمزمه کرد: claustrophobic، عزیزم؟ سرم را تکان دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of claustrophobia, of the fear of enclosed spaces
if you feel claustrophobic, you feel uncomfortable or nervous when you are in a small or enclosed place.
a clavichord is a musical instrument rather like a piano, in which wires are hit by pieces of metal when the keys are pressed. clavichords were especially popular in the eighteenth century.

پیشنهاد کاربران

تنگناهراس: ( صفت ) دچار ترس از قرار گرفتن در فضاهای بسته یا اتاق های شلوغ.
دلگیر
خفه
خفقان آور
تنگ و تاریک
[فضا] گرفته
ترس از فضای بسته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : claustrophobia / claustrophobe / claustrophobic
✅️ صفت ( adjective ) : claustrophobic
✅️ قید ( adverb ) : claustrophobically
🟧 CLAUSTROPHOBIA 🟧
1. a fear of being in closed or small spaces
2. an unhappy or uncomfortable feeling caused by being in a situation that limits or restricts you
۱. تنگناهراسی یا کلاستروفوبی : به ترس از گیر کردن در یک مکان تنگ و راه گریز نداشتن در محیط های بسته مانند دستشویی و یا آسانسور گفته می شود. ( قبل از گیر افتادن در جای تنگ )
...
[مشاهده متن کامل]

۲. ناراحتی و ترس ایجاد شده ( پس از گیر افتادن در جای تنگ )
🟧 CLAUSTROPHOBIC 🟧
1. of a room, space, etc. : not having enough space for people to feel comfortable : causing claustrophobia
2. having a fear of being in closed or small spaces : having claustrophobia
3. not having or providing enough freedom
۱. ( فرد ) مبتلا به کلستروفی
۲. ( مکان/اتاق ) بسیار تنگ برای راحت بودن
۳. نابودکننده ی آزادی
◀️ Resident Evil ZERO feels so claustrophobic. It feels mysterious : یعنی هیلی مرموز و تنگ و کم جا به نظر میرسه

• صفت : تنگنا هراسی، تنگنا هراسانه
• اسم : ( شخص ) تنگنا هراس
پرخفقان
خوف فضای بسته
ترس از فضای بسته
اگه دوست داشتید لایک کنید
ترس از فضای بسته
تنگنا ترس ، ترس از فضای پوشیده و محصور
Scaring about closed place
( اتاق یا مکان ) کم جا
کسی که ترس از محیط های بسته دارد
( سیاسی ) خفقان آور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس