claudication


(پزشکی) شلی، لنگی، شلی shali

جمله های نمونه

1. Would you give the definition of intermittent claudication?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تعریف لنگش متناوب را ارائه دهید؟
[ترجمه ترگمان]میشه معنی claudication intermittent رو بهم بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In contrast, a historical query for intermittent claudication would underestimate the prevalence of PAD.
[ترجمه گوگل]در مقابل، یک پرسش تاریخی برای لنگش متناوب، شیوع PAD را دست کم می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در مقابل، یک پرس و جوی تاریخی برای claudication متناوب، شیوع of را دست کم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Patients with LCS accompanied by intermittent claudication adopt a forward - bending posture during walking.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به LCS همراه با لنگش متناوب در حین راه رفتن حالت خم شدن به جلو را اتخاذ می کنند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که lcs با claudication متناوب همراه هستند، در طی راه رفتن حالت خم شده رو به جلو را می پذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Early symptoms: cold limbs, numbness, paresthesia, intermittent claudication etc.
[ترجمه گوگل]علائم اولیه: سردی اندام ها، بی حسی، پارستزی، لنگش متناوب و غیره
[ترجمه ترگمان]علایم اولیه: اعضای سرد، بی حسی، بی حسی و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The onset of claudication had been on average 5 months previous.
[ترجمه گوگل]شروع لنگش به طور متوسط ​​5 ماه قبل بوده است
[ترجمه ترگمان]هجوم claudication به طور متوسط ۵ ماه قبل بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conversely, most patients (83%) with history of neurogenic claudication or vesicorectal symptoms deteriorated with poor final outcome and these patients should preferably have surgical treatment.
[ترجمه گوگل]برعکس، اکثر بیماران (83%) با سابقه لنگش نوروژنیک یا علائم وزیکورکتال با نتیجه نهایی ضعیف بدتر شدند و این بیماران ترجیحاً باید تحت درمان جراحی قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، اغلب بیماران (۸۳ %)با سابقه of claudication یا vesicorectal با نتیجه نهایی ضعیف خراب شده اند و این بیماران ترجیحا باید درمان جراحی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results All of 60 cases have intermittent claudication, lower limb numbness and pain.
[ترجمه گوگل]نتایج همه 60 مورد دارای لنگش متناوب، بی حسی اندام تحتانی و درد هستند
[ترجمه ترگمان]نتایج همه ۶۰ مورد دارای رخوت متناوب، رخوت، رخوت، و درد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods: 31 cases with neurogenic intermittent claudication were treated with calcitonin for 8 weeks.
[ترجمه گوگل]روش کار: 31 بیمار مبتلا به لنگش متناوب نوروژنیک به مدت 8 هفته تحت درمان با کلسی تونین قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۳۱ مورد با neurogenic متناوب neurogenic به مدت ۸ هفته با calcitonin تیمار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In addition, coronary artery disease, cerebrovascular accidents and in particular intermittent claudication occurred more frequently in diabetics of both sexes.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بیماری عروق کرونر، حوادث عروق مغزی و به ویژه لنگش متناوب در بیماران دیابتی هر دو جنس بیشتر رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این بیماری عروق کرونر، تصادفات cerebrovascular و in متناوب به طور متناوب در دیابتی ها از هر دو جنس رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A total of 155 (9 5%) patients presented with radiculopathy, 132(8 5%) with mechanical back pain, 31 (20%) with neurogenic claudication, and 5 ( 2%) with bladder dysfunction.
[ترجمه گوگل]در مجموع 155 بیمار (95%) با رادیکولوپاتی، 132 (85%) با کمردرد مکانیکی، 31 نفر (20%) با لنگش نوروژنیک و 5 (2%) با اختلال عملکرد مثانه مراجعه کردند
[ترجمه ترگمان]در مجموع ۱۵۵ (۹ درصد)بیماران با radiculopathy، ۱۳۲ (۸ %)با درده ای پشت مکانیکی، ۳۱ (۲۰ %)با neurogenic claudication و ۵ (۲ %)با اختلال عملکرد مثانه ارائه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, the venous stasis may be a major factor of neurogenic intermittent claudication.
[ترجمه گوگل]بنابراین، استاز وریدی ممکن است عامل اصلی لنگش متناوب عصبی باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ایستایی وریدی می تواند عامل اصلی of متناوب متناوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. About 10 percent of people with PAD have intermittent claudication.
[ترجمه گوگل]حدود 10 درصد از افراد مبتلا به PAD لنگش متناوب دارند
[ترجمه ترگمان]در حدود ۱۰ درصد از مردم دارای claudication متناوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The medical term for this condition is " intermittent claudication. "
[ترجمه گوگل]اصطلاح پزشکی برای این وضعیت "لنگش متناوب" است
[ترجمه ترگمان]اصطلاح پزشکی این وضعیت \"claudication متناوب\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Patients presenting with DS generally are older than 50 years and may have any combination of LBP, neurogenic claudication, vesicorectal disorder, and radiculopathy.
[ترجمه گوگل]بیمارانی که با DS مراجعه می کنند معمولاً بالای 50 سال سن دارند و ممکن است هر ترکیبی از LBP، لنگش نوروژنیک، اختلال وزیکورکتال و رادیکولوپاتی را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]بیماران با DS بیش از ۵۰ سال سن دارند و ممکن است هر ترکیبی از LBP، neurogenic claudication، اختلال vesicorectal و radiculopathy داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lameness, limping (medical term)

پیشنهاد کاربران

claudication
✅ لنگیدن ( لنگش ) عبارت است از احساس عضلانی یا درد شبیه حالت گرفتگی عضله ، که معمولاً در یک یا هر دو پا رخ می دهد. این احساس خستگی ، پس از ورزش مختصری مثل راه رفتن در یک مسیر کوتاه بروز می کند و معمولاً با استراحت خوب می شود. خستگی بیشتر در ساق پا رخ می دهد اما ران ، باسن ، ناحیه مفصل ران یا پا نیز می تواند متأثر شود. این اختلال خطر فوری یا حتی درازمدت ندارد. این اختلال در مردان بیشتر از زنان دیده می شود، به خصوص در مردان بالای 55 سال .
...
[مشاهده متن کامل]

در پزشکی، به دردی که در ران پا، ماهیچه های پشت پا یا باسن در هنگام راه رفتن احساس می شه می گن که اون درد می تونه باعث لنگ زدن پا بشه. یکی از دلایل ایجاد این مشکل به خاطر نرسیدن جریان خون کافی به بافتهای پا هستش.
گرفتگی - لنگیدن - شل شدگی
فلج

بپرس