clatter

/ˈklætər//ˈklætə/

صدای به هم خوردن ظروف چینی، صدای تلق تلق، تق تق کردن، تلق تلق کردن، به تلق تلق در آوردن، کرپ کرپ کردن، سر و صدا، بیا و برو، هیاهو، جغ جغ یا تلق تلق کردن، صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: clatters, clattering, clattered
• : تعریف: to make a loud rattling noise, as by striking objects together or by moving.
مترادف: rattle
مشابه: jangle, knock, racket

- The engine clattered as he started it up.
[ترجمه گوگل] وقتی او آن را روشن کرد، موتور به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان] وقتی شروع به بالا رفتن کرد، موتور سرو صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The youngsters clattered down the stairs.
[ترجمه گوگل] جوانان از پله ها پایین آمدند
[ترجمه ترگمان] بچه ها از پله ها سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to make a loud rattling noise.
مترادف: jangle, rattle
مشابه: knock

- The boy clattered the stick along the fence boards.
[ترجمه گوگل] پسر چوب را در امتداد تخته های حصار به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان] پسرک عصا را روی تخته های نرده چوبی صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: clattery (adj.), clatteringly (adv.)
• : تعریف: a loud rattling noise.
مترادف: jangle, rattle, rattling
مشابه: clangor, clank, commotion, crash, din, jangling, knock, knocking, racket

- We could hear the clatter of horses' hooves in the street below.
[ترجمه گوگل] صدای تق تق سم اسب ها را در خیابان پایین می شنیدیم
[ترجمه ترگمان] صدای تلق سم اسب در خیابان به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the clatter of dishes being washed
صدای تلق تلق شستن ظرف ها

2. the clatter of her typewriter
صدای تلق تلق ماشین تحریر او

3. the clatter of the antiquated automobile
تلق تلق کردن اتومبیل قراضه

4. Don't clatter your knives and forks.
[ترجمه گوگل]چاقو و چنگال خود را نکوبید
[ترجمه ترگمان]به کاردها و چنگال ها صدا نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't clatter the dishes - you'll wake the baby up.
[ترجمه گوگل]ظروف را به هم نزنید - شما کودک را بیدار خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]ظرف ها رو سر و صدا نکن - بچه رو بیدار می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wheels of the cart made a terrible clatter on the cobblestones.
[ترجمه گوگل]چرخ های گاری صدای تق تق وحشتناکی روی سنگفرش ها ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ های ارابه روی سنگفرش خیابان صدای مهیبی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sounds of cooking and the clatter of dishes came from the kitchen.
[ترجمه گوگل]صدای آشپزی و تق تق ظروف از آشپزخانه می آمد
[ترجمه ترگمان]سرو صدای غذا و سرو صدای غذا از آشپزخانه به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pans made a metallic clatter as they crashed to the floor.
[ترجمه گوگل]تابه ها هنگام برخورد به زمین صدای تق تق فلزی ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی به زمین برخورد کردند، ماهی تابه سر و صدا به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From somewhere distant he heard the clatter of a typewriter.
[ترجمه گوگل]از جایی دور صدای تق تق یک ماشین تحریر را شنید
[ترجمه ترگمان]از جایی دور صدای تلق ماشین تحریر را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She dropped her fork with a clatter.
[ترجمه گوگل]چنگالش را با صدای تق تق رها کرد
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا چنگالش را انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was a clatter of hooves and a party of riders drew up.
[ترجمه گوگل]صدای تق تق سم ها بلند شد و گروهی از سواران برپا شدند
[ترجمه ترگمان]صدای سم اسب و عده ای از سواران به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was aroused by a metallic clatter.
[ترجمه گوگل]با صدای تق تق فلزی برانگیخته شدم
[ترجمه ترگمان]صدای تلق تلق و تلق تلق تولوق به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a loud clatter as a stack of circuit boards comes tumbling down.
[ترجمه گوگل]با پایین آمدن دسته ای از بردهای مدار، صدای تق تق بلندی به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]صدای تلق تلق تلق تلق تلق تلق تولوق کنان پایین می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why does the clatter of his war-wagons tarry so?
[ترجمه گوگل]چرا صدای تق تق واگن های جنگی او تا این حد معطل می شود؟
[ترجمه ترگمان]چرا تلق تلق تلق تلق و تلق گاری به این سو و آن سو می رود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tumult, noisy chatter
talk noisily; make a rattling sound; move noisily
a clatter is a series of loud sounds made by things knocking each other.
when something clatters, it makes a series of loud sounds.

پیشنهاد کاربران

هیاهو
صدای تق و توق
The happy voices of the cooks filtered out as well, along with the clatter of pots and pans
به معنی لرزش هم هست

بپرس