clashing


تصادم کننده، برخوردکننده، مخالف

جمله های نمونه

1. clashing colors
رنگ های ناجور

2. Crowds appeared at the arraignments, clashing with security forces.
[ترجمه گوگل]جمعیتی در محاکمه ظاهر شدند و با نیروهای امنیتی درگیر شدند
[ترجمه ترگمان]جمعیت در arraignments، clashing با نیروهای امنیتی ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The announcement has been delayed to avoid clashing with the Prime Minister's speech.
[ترجمه گوگل]این اطلاعیه برای جلوگیری از درگیری با سخنرانی نخست وزیر به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این اطلاعیه برای اجتناب از برخورد با سخنان نخست وزیر به تاخیر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His apartment was a tasteful disappointment, clashing with his tawdry appearance.
[ترجمه گوگل]آپارتمان او ناامید کننده ذوقی بود، و با ظاهر نازک او در تضاد بود
[ترجمه ترگمان]آپارتمانش نا امید کننده ای بود و با ظاهر پر زرق و برق او برخورد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Division will avoid keys in the same run clashing, and causing synonyms.
[ترجمه گوگل]Division از برخورد کلیدها در همان اجرا و ایجاد مترادف جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]بخش از کلید در یک برخورد تکراری اجتناب می کند و باعث ایجاد مترادف هم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We therefore have a clashing interest of views over whether to feel sympathy or revulsion about Blanche.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما در مورد اینکه آیا نسبت به بلانچ احساس همدردی یا انزجار کنیم، منفعت متضادی داریم
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل در مورد این که آیا نسبت به بل انش احساس همدردی یا تنفر داشته باشیم اختلاف نظر داریم یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now there was new prey for the clashing gravitational fields.
[ترجمه گوگل]حالا طعمه جدیدی برای میدان های گرانشی درگیر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اکنون طعمه تازه ای برای میدان های گرانشی به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. WHEN two extremes come clashing together, you either get jarring mess, or absurd harmony.
[ترجمه گوگل]وقتی دو افراط با هم برخورد می‌کنند، یا به هم ریخته می‌شوید، یا هماهنگی پوچ
[ترجمه ترگمان]وقتی که دو قاره به یکدیگر برخورد می کنند، شما یا mess یا هماهنگی پوچ به دست می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Irrational designs, disorderly arranged furniture, clashing colors and unclean floors are all called interior visual pollution.
[ترجمه گوگل]طرح‌های غیرمنطقی، مبلمان نامنظم، رنگ‌های متضاد و کف‌های ناپاک همگی آلودگی بصری داخلی نامیده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]طرح های Irrational، نامنظم کردن اسباب و اثاثیه، برخورد با رنگ ها و کف کثیف همگی به نام آلودگی صوتی داخلی خوانده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many scenes feature dramatic confrontations of clashing male personalities.
[ترجمه گوگل]بسیاری از صحنه‌ها شامل رویارویی‌های دراماتیک شخصیت‌های مرد درگیر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صحنه ها درگیری های چشمگیر شخصیت های مرد را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A gong, clashing faintly in the distance, seemed to be in another world.
[ترجمه گوگل]گونگی که در دوردست به شدت با هم برخورد می کرد، به نظر می رسید در دنیای دیگری است
[ترجمه ترگمان]یک زنگ، صدای برخورد ضعیفی در دوردست، به نظر می رسید که در دنیای دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Protestors have been clashing with riot police in London.
[ترجمه گوگل]معترضان در لندن با پلیس ضدشورش درگیر شدند
[ترجمه ترگمان]معترضین با پلیس ضد شورش در لندن درگیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A visit to the kingdom can generate equally clashing impressions.
[ترجمه گوگل]بازدید از پادشاهی می تواند به همان اندازه تأثیرات متضاد ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]دیدار از پادشاهی می تواند به همان اندازه اثر متقابل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pirate ship are clashing against our ship.
[ترجمه گوگل]کشتی دزدان دریایی با کشتی ما درگیر هستند
[ترجمه ترگمان]کشتی دزدهای دریایی داره با کشتی ما برخورد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس