1. this matter needs further clarification
این موضوع نیاز به روشنگری (توضیح) بیشتر دارد.
2. Employers are seeking further clarification of the proposals.
[ترجمه گوگل]کارفرمایان به دنبال توضیح بیشتر در مورد پیشنهادات هستند
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان به دنبال شفاف سازی بیشتر پیشنهادها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I am seeking clarification of the regulations.
[ترجمه گوگل]من به دنبال شفاف سازی مقررات هستم
[ترجمه ترگمان]من به دنبال شفاف سازی مقررات هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The union has written to Zurich asking for clarification of the situation.
[ترجمه گوگل]اتحادیه در نامه ای به زوریخ خواستار شفاف سازی این وضعیت شده است
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه به زوریخ نامه نوشته است و خواستار شفاف سازی وضعیت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I asked for clarification on the legal position.
[ترجمه گوگل]در مورد جایگاه حقوقی توضیح خواستم
[ترجمه ترگمان]من خواستار شفاف سازی در موضع قانونی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Email us if you require further clarification on how to order.
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز به توضیح بیشتر در مورد نحوه سفارش به ما ایمیل بزنید
[ترجمه ترگمان]اگر به توضیح بیشتر در مورد نحوه سفارش نیاز دارید، به ما ایمیل بفرستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We need clarification from the Opposition about what their tax burden will be.
[ترجمه گوگل]ما نیاز به توضیح از سوی مخالفان داریم که بار مالیاتی آنها چقدر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ما به شفاف سازی در مورد آنچه که بار مالیاتی آن ها خواهد بود، نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If you ask for clarification then nine times out of ten you will get it.
[ترجمه گوگل]اگر توضیح بخواهید، نه بار از ده بار آن را دریافت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]اگر خواهان شفاف سازی باشید، نه بار از ساعت ده شما آن را دریافت خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The exemption you refer to certainly needs clarification.
[ترجمه گوگل]معافیتی که شما به آن اشاره می کنید قطعا نیاز به توضیح دارد
[ترجمه ترگمان]معافیت شما به شفاف سازی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. On average in a meeting, seeking clarification and giving clarification amount to 44 percent of all the spoken behaviours.
[ترجمه گوگل]به طور متوسط در یک جلسه، شفاف سازی و شفاف سازی 44 درصد از کل رفتارهای گفتاری است
[ترجمه ترگمان]به طور متوسط در یک جلسه، به دنبال شفاف سازی و دادن مقدار توضیح به ۴۴ درصد از تمام رفتارهای گفتاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I would like some clarification on this issue so that I can pass it on.
[ترجمه گوگل]در مورد این موضوع توضیحی می خواهم تا بتوانم آن را منتقل کنم
[ترجمه ترگمان]من خواهان شفاف سازی در این موضوع هستم تا بتوانم از آن بگذرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mr. Kirkwood I am grateful for that helpful clarification.
[ترجمه گوگل]آقای کرکوود من از این توضیح مفید سپاسگزارم
[ترجمه ترگمان]آقای \"Kirkwood\"، من از این موضوع خیلی ممنونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His concept of prayer, however, requires analysis and clarification in view of his expressed preference for an impersonal and formless Absolute.
[ترجمه گوگل]با این حال، مفهوم او از دعا، با توجه به ترجیح آشکار او برای مطلق غیرشخصی و بی شکل، نیازمند تحلیل و توضیح است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مفهوم نماز او نیازمند تحلیل و توضیح در مورد ترجیح بیان شده خود برای یک مطلق و بی شکل مطلق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Filner insisted yesterday that the federal letter of clarification has solved the problem, and state legislators will revise state law.
[ترجمه گوگل]فیلنر دیروز تاکید کرد که توضیح نامه فدرال مشکل را حل کرده است و قانونگذاران ایالتی قوانین ایالتی را بازبینی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]Filner دیروز اصرار داشت که نامه دولت فدرال این مشکل را حل کرده است و قانونگذاران ایالتی قانون ایالتی را مورد بازبینی قرار خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I asked Mr Berge for clarification.
[ترجمه گوگل]من از آقای برگ برای توضیح خواستم
[ترجمه ترگمان]من از آقای Berge درخواست شفاف سازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید