clap eyes on


(عامیانه) دیدن، نگاه سریع کردن

جمله های نمونه

1. I disliked that person the moment I clapped eyes on him.
[ترجمه گوگل]لحظه ای که به او دست زدم از آن شخص بدم آمد
[ترجمه ترگمان]از آن لحظه که چشمم به او افتاد از آن شخص متنفر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I haven't clapped eyes on them for weeks.
[ترجمه گوگل]هفته هاست که به آنها دست نزده ام
[ترجمه ترگمان]چند هفته است که چشمم به آن ها نیفتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I disliked the place the moment I clapped eyes on it.
[ترجمه گوگل]لحظه ای که به آن مکان دست زدم از آن مکان بدم آمد
[ترجمه ترگمان]از آن لحظه که چشمم به آن افتاد نفرت داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I loved that house from the moment I clapped eyes on it.
[ترجمه گوگل]من آن خانه را از همان لحظه ای که به آن دست زدم دوست داشتم
[ترجمه ترگمان]از لحظه ای که چشمم به آن افتاد عاشق آن خانه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Everyone keeps talking about Patrick in the accounts department, but I've never clapped eyes on the man.
[ترجمه گوگل]همه مدام در مورد پاتریک در بخش حسابداری صحبت می کنند، اما من هرگز به این مرد دست نزده ام
[ترجمه ترگمان]همه درباره پاتریک در دفتر حساب حرف می زنند، اما من هیچ وقت به این مرد نگاه نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's many years since I clapped eyes on him.
[ترجمه گوگل]سالها از زمانی که به او دست زدم می گذرد
[ترجمه ترگمان]سال ها است که چشمم به او افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mark had loved the house from the moment he clapped eyes on it.
[ترجمه گوگل]مارک از همان لحظه ای که به خانه دست زد عاشق خانه شده بود
[ترجمه ترگمان]مارک از همان لحظه ای که چشم به آن دوخته بود عاشق این خانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even so I was surprised to know that Louise has never clapped eyes on her.
[ترجمه گوگل]با این حال، از دانستن اینکه لوئیز هرگز به او دست نزده، شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]حتی از این رو تعجب کردم که لوئیز تا به حال با او دست نزده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And that's another thing, none of us have clapped eyes on him.
[ترجمه گوگل]و این یک چیز دیگر است، هیچ یک از ما به او دست نزده ایم
[ترجمه ترگمان]و این چیز دیگر است، هیچ کدام از ما به او نگاه نکرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But before I clap eyes on his miserable face, I intend to down as many cups of sack as I can!
[ترجمه گوگل]اما قبل از اینکه به چهره بدبخت او دست بزنم، قصد دارم تا آنجا که می توانم فنجان های گونی را پایین بیاورم!
[ترجمه ترگمان]اما قبل از آنکه چشمم به صورت بدبخت او بیفتد، قصد دارم تا آنجا که بتوانم یک کیسه پر از کیسه پیدا کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I need you so much at times that I wish, sincerely wish I'd never clapped eyes on you.
[ترجمه گوگل]گاهی آنقدر به تو نیاز دارم که از صمیم قلب آرزو می کنم کاش هرگز به تو دست نمی زدم
[ترجمه ترگمان]من خیلی وقت ها به تو احتیاج دارم، صادقانه آرزو می کنم کاش هیچ وقت به تو نگاه نمی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even through you did't clap eyes on your campus life seriously, you will slop over when leaving.
[ترجمه گوگل]حتی از آنجایی که شما به طور جدی به زندگی دانشگاه خود دست نزدید، هنگام خروج از آن غافل خواهید شد
[ترجمه ترگمان]حتی از اونجایی که تو زندگی campus رو جدی نگرفتی تو هم وقتی از اینجا میری آشغال جمع میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hope I shall never clap eyes on her again.
[ترجمه گوگل]امیدوارم دیگر هیچ وقت به او دست نزنم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم دیگر هرگز چشمم به او نیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's probably the most bare and bleak island I've ever had the misfortune to clap eyes on.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً لخت ترین و تاریک ترین جزیره ای است که من تا به حال بدبختی کرده ام که روی آن دست بزنم
[ترجمه ترگمان]این احتمالا خطرناک ترین و bleak جزیره ای است که تا به حال دیده ام که از آن چشم بر هم بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Peter Moores impresses more with bat and gloves every time I clap eyes on him.
[ترجمه گوگل]پیتر مورز با خفاش و دستکش بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد هر بار که من به او دست می زنم
[ترجمه ترگمان]پیتر Moores هر دفعه که چشمم به او می افتد با چوب و بوکس بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس