clannishness


هواداری خانوادگی، خانواده پرستی

جمله های نمونه

1. Excluded from many occupations, they, too, survived by clannishness and trade.
[ترجمه گوگل]آنها نیز که از بسیاری از مشاغل مستثنی شده بودند، از طریق قبیله و تجارت زنده ماندند
[ترجمه ترگمان]آن ها، که از مشاغل بسیاری محروم بودند، با clannishness و تجارت جان سالم به در بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From the perspective of economic sociology, the human relation model of Particularism and the value of clannishness are the basis of family trust.
[ترجمه گوگل]از منظر جامعه شناسی اقتصادی، الگوی روابط انسانی خاص گرایی و ارزش طایفه ای، مبنای اعتماد خانواده است
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه جامعه شناسی اقتصاد، مدل رابطه انسانی of و ارزش of اساس اعتماد خانواده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is thus clear that the residual influences of clannishness must not be underestimated.
[ترجمه گوگل]بنابراین واضح است که تأثیرات باقیمانده قبیله گرایی را نباید دست کم گرفت
[ترجمه ترگمان]بنابراین واضح است که نفوذ باقی مانده of نباید دست کم گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reason all this seems so sinister to you is that you are one of the few survivors from the old regime, which means you naturally distrust the team coming in and resent their clannishness.
[ترجمه گوگل]دلیل اینکه همه اینها برای شما بسیار شوم به نظر می رسد این است که شما یکی از معدود بازماندگان رژیم قدیم هستید، به این معنی که طبیعتاً به تیمی که وارد می شود بی اعتماد هستید و از قبیله بودن آنها ناراحت هستید
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه این همه به نظر شما بد می رسد این است که شما یکی از معدود نجات یافتگان از رژیم قبلی هستید، که به این معنی است که شما به طور طبیعی به اعضای تیم بی اعتماد هستید و از آن ها دلخور هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Peasants had more clan and localist ideology than consciousness of class and revolution. Localism and clannishness infiltrated the grass - root organizations oft he Party.
[ترجمه گوگل]دهقانان بیش از آگاهی از طبقه و انقلاب، ایدئولوژی قبیله ای و محلی داشتند محلی گرایی و قبیله گرایی در سازمان های مردمی حزب نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]دهقانان نسبت به آگاهی از طبقه و انقلاب از ایدئولوژی clan و localist بیشتری برخوردار بودند Localism و clannishness به درون سازمان های ریشه گیاهان نفوذ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But when there is not a strong hand at the helm, clannishness tends to overcome discipline.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که یک دست قوی در راس وجود نداشته باشد، قبیله گرایی تمایل دارد بر نظم و انضباط غلبه کند
[ترجمه ترگمان]اما وقتی دست قوی بر روی سکان نیست، clannishness تمایل دارد که بر نظم غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being united by common interest or characteristics, cliquishness, exclusiveness

پیشنهاد کاربران

بپرس