1. a clandestine radio station
ایستگاه رادیوی سری
2. The group held weekly clandestine meetings in a church.
 [ترجمه گوگل]این گروه جلسات مخفیانه هفتگی را در یک کلیسا برگزار می کردند 
[ترجمه ترگمان]این گروه جلسات مخفی هفتگی را در یک کلیسا برگزار کردند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. She is the director of clandestine operations of the CIA.
 [ترجمه گوگل]او مدیر عملیات مخفی سیا است 
[ترجمه ترگمان]او مدیر عملیات های مخفی سازمان سیا است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. She undertook several clandestine operations for the CIA.
 [ترجمه گوگل]او چندین عملیات مخفیانه برای سیا انجام داد 
[ترجمه ترگمان]او چندین عملیات پنهانی برای سازمان سیا انجام داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. He has been having a clandestine affair with his secretary for three years.
 [ترجمه گوگل]او سه سال است که با منشی خود رابطه پنهانی دارد 
[ترجمه ترگمان]سه سال است که با منشی او رابطه پنهانی داشته است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. It was not unusual for men in the clandestine service to retire at age fifty-one.
 [ترجمه گوگل]برای مردان در خدمت مخفی غیرعادی نبود که در سن پنجاه و یک سالگی بازنشسته شوند 
[ترجمه ترگمان]برای مردان در آن خدمات مخفی که در سن پنجاه و یک سالگی کناره گیری کنند غیر معمول نبود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. He claims he found a clandestine crematorium where the army was burning the bodies of Mayan villagers killed during the conflict.
 [ترجمه گوگل]او ادعا می کند که یک کوره مرده سوز مخفی را پیدا کرده است که ارتش در حال سوزاندن اجساد روستاییان مایا کشته شده در جریان درگیری بوده است 
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که یک جسد مخفی را پیدا کرده است که در آن ارتش اجساد روستائیان مایایی را در طی درگیری در حال سوختن بوده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. She deserved better than these clandestine meetings.
 [ترجمه گوگل]لیاقتش بهتر از این جلسات مخفیانه بود 
[ترجمه ترگمان]لیاقتش بیشتر از این جلسه های مخفی بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. His clandestine meetings with PLO officials had been secretly recorded.
 [ترجمه گوگل]ملاقات های مخفیانه او با مقامات ساف مخفیانه ضبط شده بود 
[ترجمه ترگمان]جلسات پنهانی او با مقامات ساف به طور محرمانه ضبط شده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. Thus he is forced to lead a clandestine existence, abandoned only when he occasionally reappears to demand money from his wife.
 [ترجمه گوگل]بنابراین او مجبور می شود زندگی مخفیانه ای را رهبری کند، تنها زمانی که او گهگاه برای مطالبه پول از همسرش دوباره ظاهر می شود، رها می شود 
[ترجمه ترگمان]از این رو او مجبور است یک زندگی پنهانی را رهبری کند، تنها زمانی رها می شود که گاهی اوقات به تقاضای پول از همسرش برمی گردد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. There had been some sort of clandestine liaison between the lady and Darrel for some time.
 [ترجمه گوگل]مدتی بود که نوعی ارتباط مخفیانه بین خانم و دارل وجود داشت 
[ترجمه ترگمان]بین بانو و درل یک جور ارتباط پنهانی وجود داشت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. He'd expected a clandestine rendezvous - curtained windows, locked doors - not a gypsy encampment.
 [ترجمه گوگل]او انتظار یک قرار ملاقات مخفی را داشت - پنجرههای پردهدار، درهای قفلشده - نه یک اردوگاه کولیها 
[ترجمه ترگمان]او انتظار داشت که یک قرار ملاقات مخفی با پرده های مخملی، دره ای بسته، نه یک اردوگاه کولی 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Little fraternal love existed between these two clandestine arms of government.
 [ترجمه گوگل]عشق برادرانه کمی بین این دو بازوی مخفی دولت وجود داشت 
[ترجمه ترگمان]عشق برادرانه کوچکی بین این دو بازوی دیگر حکومت وجود داشت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. Gedge later became much more clandestine and unpretentious when asked about the lyrical content of his songs.
 [ترجمه گوگل]گج بعداً وقتی در مورد محتوای متن ترانههایش پرسیده شد، بسیار مخفیتر و بیتفاوتتر شد 
[ترجمه ترگمان]بعدها هنگامی که از او درباره محتوای غنایی آهنگ های او سوال شد، Gedge بسیار more و فروتن شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. Constant surveillance, clandestine meetings and the arrest of family and friends are part of everyday life.
 [ترجمه گوگل]نظارت مداوم، جلسات مخفیانه و دستگیری خانواده و دوستان بخشی از زندگی روزمره است 
[ترجمه ترگمان]نظارت دائمی، جلسات مخفی و دستگیری خانواده و دوستان بخشی از زندگی روزمره هستند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید