clamp down on
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
( به معنی "مقابله جدی"، "سخت گیری کردن" یا "مهار کردن" )
## 🔍 اصطلاح "clamp down" از کجا میاد؟
### ✳️ ریشه معنایی:
- clamp یعنی گیره یا وسیله ای که چیزی را محکم نگه می داره
- وقتی می گیم clamp down یعنی:
... [مشاهده متن کامل]
مثل گیره، یه چیزی رو محکم فشار بدی یا جلوی حرکتش رو بگیری
- - -
## ✅ معنی اصطلاحی:
clamp down ( on something ) یعنی:
➤ سخت گیری کردن
➤ با شدت جلو چیزی رو گرفتن
➤ محدود کردن یا مقابله جدی
- - -
## 🔁 معادل ها در انگلیسی غیررسمی:
1. crack down ( on ) → خیلی شبیه به clamp down
▪️ Ex: The police cracked down on drug dealers.
2. get tough ( on )
▪️ Ex: The government is getting tough on corruption.
3. put the squeeze on ( informal )
▪️ Ex: They're putting the squeeze on tax evaders.
- - -
## 🟦 معادل در فارسی:
- سخت گیری کردن
- مقابله شدید
- بگیر و ببند راه انداختن ( عامیانه )
- مهار کردن
- سفت وسخت عمل کردن
1. The government decided to clamp down on illegal mining after several environmental disasters.
دولت تصمیم گرفت پس از چند فاجعه زیست محیطی، به شدت با استخراج غیرقانونی معادن مقابله کند.
2. Social media platforms are clamping down on misinformation related to health and elections.
پلتفرم های شبکه های اجتماعی در حال سخت گیری علیه اطلاعات نادرست مربوط به سلامت و انتخابات هستند.
3. After the rise in tax evasion, the finance ministry launched a clampdown to catch fraudulent businesses.
پس از افزایش فرار مالیاتی، وزارت اقتصاد عملیات سخت گیرانه ای برای شناسایی کسب وکارهای متقلب آغاز کرد.
4. The school clamped down on bullying by introducing strict anti - bullying policies.
مدرسه با اجرای سیاست های سخت گیرانه ضد قلدری، به مقابله با زورگویی پرداخت.
5. In response to rising crime rates, the mayor ordered a clampdown on gang activity.
در پاسخ به افزایش نرخ جرم، شهردار دستور مقابله جدی با فعالیت های باندی را صادر کرد.
6. Authorities clamped down on street vendors without licenses in the downtown area.
مقامات با دست فروشان فاقد مجوز در مرکز شهر برخورد سختی کردند.
7. The airline clamped down on overweight luggage by enforcing new baggage rules.
شرکت هواپیمایی با اعمال قوانین جدید بار، سخت گیری در مورد اضافه بار را آغاز کرد.
8. Due to rising inflation, the central bank clamped down on excessive bank lending.
به دلیل افزایش تورم، بانک مرکزی بر اعطای بیش ازحد وام های بانکی سخت گیری کرد.
9. They had to clamp down on noise after receiving multiple complaints from neighbors.
آن ها پس از دریافت شکایات متعدد از همسایه ها مجبور شدند در مورد سر و صدا سخت گیری کنند.
10. The university clamped down on plagiarism by using advanced detection software.
دانشگاه با استفاده از نرم افزارهای پیشرفته تشخیص، سخت گیری علیه سرقت ادبی را آغاز کرد.
chatgpt
## 🔍 اصطلاح "clamp down" از کجا میاد؟
### ✳️ ریشه معنایی:
- clamp یعنی گیره یا وسیله ای که چیزی را محکم نگه می داره
- وقتی می گیم clamp down یعنی:
... [مشاهده متن کامل]
مثل گیره، یه چیزی رو محکم فشار بدی یا جلوی حرکتش رو بگیری
- - -
## ✅ معنی اصطلاحی:
clamp down ( on something ) یعنی:
➤ سخت گیری کردن
➤ با شدت جلو چیزی رو گرفتن
➤ محدود کردن یا مقابله جدی
- - -
## 🔁 معادل ها در انگلیسی غیررسمی:
1. crack down ( on ) → خیلی شبیه به clamp down
▪️ Ex: The police cracked down on drug dealers.
▪️ Ex: The government is getting tough on corruption.
▪️ Ex: They're putting the squeeze on tax evaders.
- - -
## 🟦 معادل در فارسی:
- سخت گیری کردن
- مقابله شدید
- بگیر و ببند راه انداختن ( عامیانه )
- مهار کردن
- سفت وسخت عمل کردن
دولت تصمیم گرفت پس از چند فاجعه زیست محیطی، به شدت با استخراج غیرقانونی معادن مقابله کند.
پلتفرم های شبکه های اجتماعی در حال سخت گیری علیه اطلاعات نادرست مربوط به سلامت و انتخابات هستند.
پس از افزایش فرار مالیاتی، وزارت اقتصاد عملیات سخت گیرانه ای برای شناسایی کسب وکارهای متقلب آغاز کرد.
مدرسه با اجرای سیاست های سخت گیرانه ضد قلدری، به مقابله با زورگویی پرداخت.
در پاسخ به افزایش نرخ جرم، شهردار دستور مقابله جدی با فعالیت های باندی را صادر کرد.
مقامات با دست فروشان فاقد مجوز در مرکز شهر برخورد سختی کردند.
شرکت هواپیمایی با اعمال قوانین جدید بار، سخت گیری در مورد اضافه بار را آغاز کرد.
به دلیل افزایش تورم، بانک مرکزی بر اعطای بیش ازحد وام های بانکی سخت گیری کرد.
آن ها پس از دریافت شکایات متعدد از همسایه ها مجبور شدند در مورد سر و صدا سخت گیری کنند.
دانشگاه با استفاده از نرم افزارهای پیشرفته تشخیص، سخت گیری علیه سرقت ادبی را آغاز کرد.
محدود کردن ، سختگیری کردن ، اقدامات پیشگیرانه انجام دادن
Definition : to take strict measures to control or suppress something, often via enforcing rules or regulations
انجام اقدامات سختگیرانه برای کنترل یا سرکوب چیزی، اغلب از طریق اجرای قوانین یا مقررات
... [مشاهده متن کامل]
📍The police are determined to clamp down on street crime and ensure the safety of citizens.
📍Stores use electronic devices to clamp down on theft.

انجام اقدامات سختگیرانه برای کنترل یا سرکوب چیزی، اغلب از طریق اجرای قوانین یا مقررات
... [مشاهده متن کامل]

تحمیل کردن
تحت فشار گذاشتن, گیره پایین
( مثل گاز گرفتن نوزاد )
( مثل گاز گرفتن نوزاد )
محدودیت گذاشتن روی
ممنوع کردن
ممنوع کردن