clamour

/ˈklæmər//ˈklæmə/

معنی: مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن
معانی دیگر: clamor : بانگ، غوغا، سروصدا

بررسی کلمه

اسم و ( noun, intransitive verb )
حالات: clamours, clamouring, clamoured
• : تعریف: (chiefly British) variant of clamor.

جمله های نمونه

1. the seas are stormy--they clamour for me
دریاها پر طوفانند -- آنها برای من غوغا می کنند.

2. He raised a hand to still the clamour.
[ترجمه گوگل]دستش را بلند کرد تا صدای غوغا متوقف شود
[ترجمه ترگمان]او یک دستش را بالا برد و هنوز سر و صدا راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a clamour of voices outside the office.
[ترجمه گوگل]صدایی از بیرون دفتر به گوش می رسید
[ترجمه ترگمان]صدایی از بیرون دفتر به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He shouted over the rising clamour of voices.
[ترجمه گوگل]او بر سر صدای بلند صداها فریاد زد
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای بلند شدن صداها را می شنید، فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People began to clamour for his resignation.
[ترجمه گوگل]مردم شروع به فریاد زدن برای استعفای او کردند
[ترجمه ترگمان]مردم با استعفای او شروع به اعتراض کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She could hear a clamour in the road outside.
[ترجمه گوگل]او می توانست صدای غوغا را در جاده بیرون بشنود
[ترجمه ترگمان]صدای غرشی در جاده به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Trouillot disregarded the growing public clamour for her resignation.
[ترجمه گوگل]ترویو به هجوم فزاینده عمومی برای استعفای خود بی توجهی کرد
[ترجمه ترگمان]بی سرو صدا، هیاهوی مردم را نادیده گرفت و اعتنایی به استعفای او نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The clamour to draw a veil over the minister's extra-marital activities reeks of hypocrisy.
[ترجمه گوگل]سر و صدای کشیدن حجاب بر فعالیت های فرا زناشویی وزیر بوی ریا می دهد
[ترجمه ترگمان]هیاهو و جنجال برای کشیدن توری از فعالیت های اضافی و زناشویی وزیر بوی ریاکاری می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole army begins to clamour for the fosse to be filled up.
[ترجمه گوگل]کل ارتش شروع به فریاد زدن برای پر شدن فوس می کند
[ترجمه ترگمان]تمام ارتش به دنبال the به راه افتاد تا از اینجا پر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The clamour for her resignation grew louder.
[ترجمه گوگل]صدای استعفای او بلندتر شد
[ترجمه ترگمان]فریادهای استعفای او بلندتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then the familiar clamour of bickering voices that will last for months began.
[ترجمه گوگل]سپس غوغای آشنای صداهای مشاجره‌آمیز که ماه‌ها ادامه خواهد داشت آغاز شد
[ترجمه ترگمان]بعد سرو صدای آشنایی با صداهایی که ماه ها طول می کشد، به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Customers clamour at the counter as thick as if they were handing out free tickets to Dublin.
[ترجمه گوگل]مشتریان در پیشخوان به قدری غوغا می کنند که گویی بلیت رایگان به دوبلین می دهند
[ترجمه ترگمان]مشتریان به پیشخوان سر زدند، انگار که بلیط های رایگان را به دوبلین تحویل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This cloying commercial clamour had the New Zealand public wound up.
[ترجمه گوگل]این غوغای تجاری مزخرف باعث شد تا افکار عمومی نیوزلند منهدم شود
[ترجمه ترگمان]این جنجال و هیاهو، موجب زخمی شدن مردم نیوزیلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the sickening clamour of street noises beyond the cloister wall, the sickening odour of those who made them.
[ترجمه گوگل]و غوغای بیمارگونه صداهای خیابان در آن سوی دیوار صومعه، بوی ناخوشایند کسانی که آن را ساخته اند
[ترجمه ترگمان]و هیاهوی نفرت انگیز کوچه در ورای دیوار دیر، بوی نفرت انگیز کسانی که آن ها را ساخته بودند، سر و صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصرانه تقاضا کردن (فعل)
clamor, clamour

غریو کشیدن (فعل)
clamor, clamour

انگلیسی به انگلیسی

• noise, commotion, uproar (alternate spelling for clamor)
shout, yell; demand noisily, claim noisily
if people clamour for something, they demand it noisily or angrily; a formal use. verb here but can also be used as an uncount noun with a supporting word or phrase. e.g. the public clamour could not be silenced.
if people are talking or shouting together loudly, you can refer to the noise as a clamour; a literary use.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A loud and confused noise, often made by a crowd 📣
🔍 مترادف: Uproar
✅ مثال: The clamor of the crowd made it hard to hear the speaker.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : clamour
✅️ اسم ( noun ) : clamour
✅️ صفت ( adjective ) : clamorous
✅️ قید ( adverb ) : clamorously
تقاضا کردن چیزی به همراه هیاهو و سروصدا
به نوعی میشه گفت demand
سر و صدا، داد و قال، داد و بیداد، جیغ و داد، فریاد، قشقرق
جنجال به پا کردن، هیاهو کردن، سر و صدا راه انداختن، داد و قال کردن

بپرس