clairvoyant

/klerˌvɔɪənt//kleəˈvoɪənt/

معنی: نهان بین، روشن بین
معانی دیگر: وابسته به نهان بینی یا روشن ضمیری، ژرف بین، روشن ضمیر، غیب بین، غیب گو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: possessing the ability to see or know things that are beyond the five senses.
مترادف: divining, psychic, telepathic
مشابه: extrasensory, oracular

- They believed the woman was truly clairvoyant as there was no other way to explain how she knew the things she did.
[ترجمه گوگل] آنها معتقد بودند که این زن واقعاً روشن بین است، زیرا هیچ راه دیگری برای توضیح اینکه او چگونه کارهایی را که انجام می دهد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] آن ها معتقد بودند که این زن واقعا روشن بین است، چون راه دیگری برای توضیح دادن وجود او وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: clairvoyantly (adv.)
• : تعریف: a person possessing clairvoyance.
مترادف: psychic
مشابه: auger, fortuneteller, medium, prophet, soothsayer

جمله های نمونه

1. the poet's clairvoyant revelations
رازگشایی های روشن بینانه ی آن شاعر

2. She went to see a clairvoyant who said he could communicate with her dead husband.
[ترجمه گوگل]او به دیدن یک روشن بین رفت که گفت می تواند با شوهر مرده اش ارتباط برقرار کند
[ترجمه ترگمان]رفت تا یه روشن بین رو ببینه که می گفت می تونه با شوهر مرده اش ارتباط برقرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A clairvoyant predicted that something terrible would happen to the President.
[ترجمه گوگل]یک روشن بین پیش بینی کرد که اتفاق وحشتناکی برای رئیس جمهور رخ خواهد داد
[ترجمه ترگمان]A پیش بینی کرد که حادثه ای وحشتناک برای رئیس جمهور به وقوع خواهد پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Oh, what a little clairvoyant spy I was!
[ترجمه گوگل]آه، چه جاسوس روشن بینی کوچکی بودم!
[ترجمه ترگمان]اوه، عجب جاسوس روشن بین هستم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clairvoyant Stephanie Stevens brings her supernatural insights to Borders Books.
[ترجمه گوگل]استفانی استیونز روشن‌بین، بینش‌های ماوراء طبیعی خود را در کتاب‌های مرزی آورده است
[ترجمه ترگمان]clairvoyant استفانی استیونز، نگرش های ماورای طبیعی خود را به کتاب های بوردرز می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Patsy Kensit plays a clairvoyant cop who sees in her mind bits and pieces of crimes before they are committed.
[ترجمه گوگل]پتسی کنسیت نقش یک پلیس روشنفکر را بازی می‌کند که قبل از ارتکاب جنایات، تکه‌هایی از جنایات را در ذهن خود می‌بیند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He or she may be clairvoyant, a medium, and able to speak to the dead.
[ترجمه گوگل]او ممکن است روشن بین، رسانه ای باشد و بتواند با مردگان صحبت کند
[ترجمه ترگمان]شاید یک روشن بین باشد، یک متوسط، و می تواند با مرده ها صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Open a window that commercial port is clairvoyant China latter - day socioeconomic oneself.
[ترجمه گوگل]دریچه ای را باز کنید که بندر تجاری خود چین اخیر - اجتماعی و اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]باز کردن یک پنجره که بندر تجاری، خود فرد اجتماعی - اقتصادی - امروزی چین را پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Those whom are clairvoyant have often come to understand past lives.
[ترجمه گوگل]کسانی که بصیرت دارند اغلب زندگی های گذشته را درک کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که clairvoyant هستند اغلب برای درک زندگی گذشته آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Above all, it requires clairvoyant souls, without solace.
[ترجمه گوگل]مهم‌تر از همه، به روح‌های روشن‌بین و بدون آرامش نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه، روح روشن بین می خواهد، بی آن که آرامش داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It considered to offer new academic tool and clairvoyant point of view for politics.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شد که ابزار جدید دانشگاهی و دیدگاه روشن بینانه برای سیاست ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]هدف از آن ارائه یک ابزار آموزشی جدید و نقطه نظر clairvoyant برای سیاست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whether is there clairvoyant glasses now?
[ترجمه گوگل]آیا در حال حاضر عینک روشن بین وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا اکنون عینک clairvoyant وجود دارد یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And your sister has an idea about a clairvoyant librarian who uses her powers for evil.
[ترجمه گوگل]و خواهر شما ایده ای در مورد یک کتابدار روشن بین دارد که از قدرت خود برای شر استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]و خواهرت یک ایده در مورد یک کتابدار clairvoyant داره که از قدرتش برای بدی استفاده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both neither can be pervious to light cannot clairvoyant object is opacity .
[ترجمه گوگل]هر دو نمی توانند در برابر نور قابل نفوذ باشند
[ترجمه ترگمان]هر دوی این دو را نمی توان در نظر گرفت که نور قادر به پیروی از آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those that are clairvoyant can read the scripts both non - ascending and ascending humans are now receiving.
[ترجمه گوگل]آنهایی که روشن بین هستند می توانند فیلمنامه هایی را که هم اکنون انسان های غیرصعودی و صعودی دریافت می کنند بخوانند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که clairvoyant هستند می توانند the را بخوانند که در حال حاضر انسان های non و صعودی دریافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نهان بین (اسم)
clairvoyant

روشن بین (صفت)
acute, clairvoyant, pervious, clear-sighted

انگلیسی به انگلیسی

• one who has the power of clairvoyance, one who has extrasensory perception
someone who is clairvoyant is believed to know about future events or to be able to communicate with dead people. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. i'm like a clairvoyant receiving messages from another world.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Having the ability to perceive events in the future or beyond normal sensory contact 🔮
🔍 مترادف: Psychic
✅ مثال: The clairvoyant claimed she could predict the future with her visions.
مثال؛
I went to see a clairvoyant who predicted that I would meet my soulmate soon.
In a discussion about supernatural abilities, someone might ask, “Do you believe in clairvoyants and their ability to predict the future?”
...
[مشاهده متن کامل]

A character in a novel might be described as a clairvoyant who can see visions of what is to come.

غیب بین. غیب دان. غیبگو. نهان بین، روشن بین
مثال:
I refused politely because, to be honest, I don't really believe in clairvoyants and fortune - telling.
من مودبانه قبول نکردم، راستش را بخواهید من واقعا به غیبگو ها و فالگیری اعتقادی ندارم.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : clairvoyance / clairvoyant
✅️ صفت ( adjective ) : clairvoyant
✅️ قید ( adverb ) : clairvoyantly
fortune - teller
پیشگو
سایکیک. دارای قدرت ماوراطبیعی. پیشگو
طالع بینی
furtunteller

بپرس