clairvoyance

/klerˌvɔɪəns//kleəˈvoɪəns/

معنی: روشن بینی، بصیرت
معانی دیگر: غیب بینی، نهان بینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the supposed supernatural ability to perceive events that have not yet occurred or things not directly available to the five senses.

(2) تعریف: extraordinary intuition or perceptiveness.

- a clairvoyance for anticipating employee problems
[ترجمه گوگل] روشن بینی برای پیش بینی مشکلات کارکنان
[ترجمه ترگمان] a برای پیش بینی مشکلات کارمندان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Psychic gifts, such as clairvoyance and telepathy.
[ترجمه گوگل]هدایای روانی، مانند روشن بینی و تله پاتی
[ترجمه ترگمان]هدایای Psychic مثل clairvoyance و telepathy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When do insight and discernment slip over into clairvoyance and telepathy?
[ترجمه گوگل]چه زمانی بینش و بصیرت به روشن بینی و تله پاتی می لغزد؟
[ترجمه ترگمان]چه موقع بصیرت و بصیرت در clairvoyance و telepathy وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Telepathy Similar in some ways to clairvoyance, but it mainly involves communicating with somebody else without using normal senses.
[ترجمه گوگل]تله پاتی از جهاتی شبیه به روشن بینی است، اما عمدتاً شامل برقراری ارتباط با شخص دیگری بدون استفاده از حواس عادی است
[ترجمه ترگمان]Telepathy مشابه برخی روش ها برای clairvoyance، اما عمدتا شامل برقراری ارتباط با شخص دیگری بدون استفاده از حواس معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clairvoyance, astrology, sorcery and interpretation of dreams are booming industries.
[ترجمه گوگل]روشن بینی، طالع بینی، جادوگری و تعبیر رویاها صنایع پررونقی هستند
[ترجمه ترگمان]clairvoyance، طالع بینی، جادوگری و تفسیر رویاها در صنایع رو به ترقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. CLAIMS of clairvoyance, particularly when they come from economists, deserve a sceptical reception.
[ترجمه گوگل]ادعاهای روشن بینی، به ویژه زمانی که از سوی اقتصاددانان مطرح می شود، شایسته استقبال بدبینانه هستند
[ترجمه ترگمان]ادعاهای of، به خصوص هنگامی که از اقتصاددانان آمده اند، سزاوار دریافت شک و تردید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His strange gift of clairvoyance has never been duplicated in modern times, although a few other psychics have proved a measure of ability beyond any doubt.
[ترجمه گوگل]موهبت عجیب او از روشن بینی هرگز در دوران مدرن تکرار نشده است، اگرچه چند روانشناس دیگر بدون هیچ شکی توانایی خود را ثابت کرده اند
[ترجمه ترگمان]استعداد عجیب و غریب of هرگز در دوران جدید تکرار نشده است، اگرچه برخی از غیب شناسان دیگر معیار توانایی ماورا شک را اثبات کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had recourse to every superstition of sortilege, clairvoyance, presentiment, and dreams.
[ترجمه گوگل]او به هر گونه خرافاتی از جمله خرافات، روشن بینی، بینش و رویاها متوسل شد
[ترجمه ترگمان]به هر خرافات، روشن بینی و روشن بینی و رویاها متوسل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some are: clairvoyance, clairaudience, astral projection, telepathy, anima, and there are many more.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها عبارتند از: روشن بینی، روشن بینی، فرافکنی اختری، تله پاتی، آنیما، و بسیاری دیگر
[ترجمه ترگمان]برخی عبارتند از: clairvoyance، clairaudience، افکنش تصویر، telepathy، \"anima\" و بسیاری دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clairvoyance, clairaudience, dreams, hypnotism, point the way to a better understanding of the history and depth of the human mind and soul.
[ترجمه گوگل]روشن بینی، روشن بینی، رویاها، هیپنوتیزم، راه را برای درک بهتر تاریخ و عمق ذهن و روح انسان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]clairvoyance، clairaudience، رویاها، hypnotism، راه را به درک بهتر از تاریخ و عمق ذهن و روح انسان اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The 4 th chapter is geography clairvoyance of Metropolitan Tourist Real Estate.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم، روشن بینی جغرافیایی املاک توریستی متروپولیتن است
[ترجمه ترگمان]این فصل چهارم، geography clairvoyance از املاک و مستغلات متروپولیتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such information includes clairvoyance, telepathy, and modalities of channeling soul through form.
[ترجمه گوگل]چنین اطلاعاتی شامل روشن بینی، تله پاتی و شیوه های هدایت روح از طریق فرم است
[ترجمه ترگمان]چنین اطلاعاتی شامل clairvoyance، telepathy و شرایط of از طریق فرم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No matter what from clairvoyance and character feel aspect say is incomparable and its simple alive.
[ترجمه گوگل]صرف نظر از روشن بینی و شخصیت، جنبه غیرقابل مقایسه و ساده آن زنده است
[ترجمه ترگمان]مهم نیست چه چیزی از clairvoyance و character احساس می شود بی نظیر است و زندگی ساده آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Precognition is a form of clairvoyance.
[ترجمه گوگل]پیش شناخت نوعی روشن بینی است
[ترجمه ترگمان]precognition نوعی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They do not, however, have a right to expect unerring judgment, clairvoyance, or any other manifestation of infallibility.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها حق ندارند انتظار قضاوت نادرست، روشن بینی، یا هر جلوه دیگری از عصمت داشته باشند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها حق دارند که داوری خطاناپذیر، روشن بینی و یا هر جلوه دیگری از عصمت را انتظار داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روشن بینی (اسم)
perspective, clairvoyance, lucidity, perspicuity

بصیرت (اسم)
knowledge, intuition, insight, vision, foresight, discernment, discretion, clairvoyance, ken

انگلیسی به انگلیسی

• sixth sense, extrasensory perception, telepathy; unusual perception
clairvoyance is the special ability that some people claim to have which they say enables them to know about future events or to communicate with dead people.

پیشنهاد کاربران

the power to see the future or to see things that other people cannot see
قدرت دیدن آینده یا دیدن چیزهایی که دیگران نمی توانند ببینند
He believed in clairvoyance and magnetic healers.
He was struck by a moment of clairvoyance. "You're going to have a great game, " he said to his roommate.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/clairvoyance
غیب بینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : clairvoyance / clairvoyant
✅️ صفت ( adjective ) : clairvoyant
✅️ قید ( adverb ) : clairvoyantly
روشن بینی

بپرس