claggy

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
چسبناک / سنگین / خیس و گیرنده / مه گرفته و دم کرده
در زبان محاوره ای ( در زمینه ی مه ) :
هوا چسبناک شده، مه همه چی رو گرفته، انگار همه جا خیس و سنگینه
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( آب و هوا – غیررسمی ) :**
توصیف مه یا هوای سنگین و مرطوب که به اشیاء و پوست می چسبه
مثال: It was a claggy morning, with fog sticking to everything.
صبحی سنگین و مه گرفته بود، مه به همه چی چسبیده بود.
2. ** ( زمین یا بافت – توصیفی ) :**
توصیف خاک یا ماده ای که چسبناک، خیس و گیرنده باشه
مثال: The claggy soil stuck to my boots.
خاک چسبناک به کفش هام چسبیده بود.
3. ** ( استعاری – احساسی یا بصری ) :**
توصیف حالتی سنگین، خسته کننده یا مبهم—مثل مهی که فضا رو گرفته
مثال: The claggy air made it hard to breathe.
هوای سنگین و چسبناک نفس کشیدن رو سخت کرده بود.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
sticky – damp – heavy – foggy – clingy – murky

خشک
چسبناک. چسبان