circumvallate


با دیوار یا حصار احاطه کردن، (دور جایی) خندق (یا کندگ) کشیدن، پیرالاد ساختن، باسنگریابارو محصور شده، سنگربندی کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: encircled by or as by a wall, rampart, or trench.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: circumvallates, circumvallating, circumvallated
مشتقات: circumvallation (n.)
• : تعریف: to encircle with or as with a wall, rampart, or trench.

انگلیسی به انگلیسی

• surrounded by a wall
surround with walls or ramparts

پیشنهاد کاربران

بپرس