circumlocution

/ˌsɜːrkəmləˈkjuːʃn̩//ˌsɜːkəmləˈkjuːʃn̩/

معنی: بیان غیر مستقیم، طول وتفصیل در کلام
معانی دیگر: (ادبیات و سخنوری) اطناب، درازگویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: circumlocutory (adj.)
(1) تعریف: the use of roundabout, indirect, or evasive language in speech or writing.
مترادف: periphrasis
مشابه: pleonasm, verbiage

- He filled his essay with circumlocution in an attempt to fill up five pages on a topic he knew little about.
[ترجمه گوگل] او در تلاش برای پر کردن پنج صفحه در مورد موضوعی که اطلاعات کمی در مورد آن داشت، مقاله خود را با دورنویسی پر کرد
[ترجمه ترگمان] مقاله خود را با circumlocution در تلاش برای پر کردن پنج صفحه درباره موضوعی که درباره آن بسیار کم می دانست پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a roundabout or indirect expression.
مترادف: indirection, periphrasis
مشابه: digression, newspeak, tautology

جمله های نمونه

1. 'Economical with the truth' is a circumlocution for 'lying'.
[ترجمه گوگل]"اقتصادی با حقیقت" یک دور و بر "دروغگویی" است
[ترجمه ترگمان]دروغ گفتن حقیقت برای دروغ گفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is a master at circumlocution.
[ترجمه Zara] او استاد پیچاندن ( به درازا کشاندن ) حرف و بحث است
|
[ترجمه گوگل]او در محاوره استاد است
[ترجمه ترگمان]مثل یک استاد پرت و پلا می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prefer the single word to the circumlocution.
[ترجمه گوگل]کلمه واحد را به اطلاق ترجیح دهید
[ترجمه ترگمان]حتی یک کلمه هم حرف نمی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Politicians are experts in circumlocution.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران متخصص در محاوره هستند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در circumlocution متخصص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Shakespeare's narration has an excess of artifice and circumlocution.
[ترجمه گوگل]روایت شکسپیر دارای افراط در تدبیر و تدبیر است
[ترجمه ترگمان]روایت شکسپیر بیش از حد تزویر و تزویر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The circumlocution "the game ended with a score that was not in our favor" should be replaced by "we lost the game. "
[ترجمه گوگل]عبارت "بازی با نتیجه ای که به نفع ما نبود به پایان رسید" باید با "بازی را باختیم" جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]بازی با امتیازی به پایان رسید که به نفع ما نبود \"باید با\" ما بازی را از دست دادیم \" جایگزین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a master at circumlocution, but it's easier for me to understand him now than before.
[ترجمه گوگل]او در محاوره استاد است، اما درک او در حال حاضر برای من آسان تر از قبل است
[ترجمه ترگمان]برای من بهتر از قبل است که او را درک کنم، اما حالا برایم آسان است که او را درک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With typical circumlocution, King Abdullah of Saudi Arabia recently said as much.
[ترجمه گوگل]ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، اخیراً چنین گفته است
[ترجمه ترگمان]با circumlocution معمول، ملک عبدالله از عربستان سعودی اخیرا گفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This sort of ritual circumlocution is common to many parts of mathematics.
[ترجمه گوگل]این نوع تشریفات در بسیاری از بخش‌های ریاضیات رایج است
[ترجمه ترگمان]این نوع آداب و رسوم در بسیاری از قسمت های ریاضیات متداول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. " The wife of your father's brother " is a circumlocution for " your aunt ".
[ترجمه ...] همسر برادر پدر تو به طور مستقیم زن عمو تو است
|
[ترجمه گوگل]«زن برادر پدرت» برای «خاله تو» است
[ترجمه ترگمان]همسر برادر شما \"circumlocution\" برای \"خاله ات\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instances are quoted of highly contrived antithesis, of mixed metaphor and elaborate circumlocution.
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از ضدیت های بسیار ساختگی، استعاره های مختلط و شرح مفصلی نقل شده است
[ترجمه ترگمان]از antithesis بسیار ماهرانه، از metaphor آمیخته و circumlocution استادانه نقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And it does always appear possible to translate from one language to another even if circumlocution is required.
[ترجمه گوگل]و به نظر می رسد همیشه امکان ترجمه از یک زبان به زبان دیگر وجود داشته باشد، حتی اگر شرح حال مورد نیاز باشد
[ترجمه ترگمان]و این کار همیشه ممکن است از یک زبان به زبان دیگر، حتی اگر لازم باشد، ترجمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The musical beauty, moreover, is shown by the aesthetics of equilibrium, complication, cadence and of circumlocution.
[ترجمه گوگل]زیبایی موسیقایی، علاوه بر این، با زیبایی شناسی تعادل، پیچیدگی، آهنگ و پیرامون نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]زیبایی موسیقی نیز به زیبایی تعادل، پیچیدگی، وزن و of نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Good writers differ from poor writers in the use of strategies of adjusting or approximating the message, using circumlocution or synonym, discussing feelings with others, and empathizing with others.
[ترجمه گوگل]تفاوت نویسندگان خوب با نویسندگان ضعیف در استفاده از راهبردهای تنظیم یا تقریب پیام، استفاده از محیط یا مترادف، بحث درباره احساسات با دیگران و همدلی با دیگران است
[ترجمه ترگمان]نویسندگان خوب از نویسندگان ضعیف در استفاده از استراتژی های تنظیم یا تقریب پیام، با استفاده از circumlocution یا synonym، با استفاده از circumlocution یا synonym، و empathizing کردن با دیگران متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیان غیر مستقیم (اسم)
circumlocution

طول و تفصیل در کلام (اسم)
circumlocution

انگلیسی به انگلیسی

• excessive wordiness, verbosity
a circumlocution is a way of saying or writing something using more words than necessary instead of being clear and direct; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : circumlocution
✅️ صفت ( adjective ) : circumlocutory
✅️ قید ( adverb ) : _
پیچوندن کلام و سخن

بپرس