circumfuse


معنی: باطراف منتشر کردن، گسترش یافتن
معانی دیگر: (در مورد آبگونه) پاشیدن، (به اطراف) ریختن، افشاندن، پراکندن، فرا گرفتن، منتشر شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: circumfuses, circumfusing, circumfused
مشتقات: circumfusion (n.)
(1) تعریف: to spread (something such as a fluid) around a wide area.

(2) تعریف: to surround completely with or as if with a liquid.

جمله های نمونه

1. The hall was circumfused with a cordial and friendly atmosphere.
[ترجمه گوگل]سالن در فضایی صمیمانه و دوستانه احاطه شده بود
[ترجمه ترگمان]تالار با محیط صمیمی و دوستانه ای سرگرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The article circumfuse this problem, particularly discuss the compensation method of atmospheric pressure.
[ترجمه گوگل]مقاله این مشکل را تشریح می کند، به ویژه روش جبران فشار اتمسفر را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور خاص این مشکل را حل می کند، به خصوص در مورد روش کمپنزاسیون فشار جوی بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Author believes that circumfuse the criticism for Fascist, "western Marxism" has three models: institution criticism, mentality criticism and social relationship criticism.
[ترجمه گوگل]نویسنده بر این باور است که «مارکسیسم غربی» فاشیست و غرب دارای سه مدل نقد نهادی، نقد ذهنیت و نقد روابط اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]نویسنده معتقد است که انتقاد از فاشیسم، \"مارکسیسم غربی\" سه مدل دارد: نقد موسسه، نقد ذهنی و نقد روابط اجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thesis start with the waterborne tourism of the Yangtze River, circumfuse the motif to study.
[ترجمه گوگل]پایان نامه با گردشگری آبی رودخانه یانگ تسه شروع می شود، موتیف را برای مطالعه شرح می دهد
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه با توجه به توریسم آب رودخانه Yangtze آغاز می شود و نقش و نگار را در مطالعه نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Incontinence can be divided into classes that is circumfuse incontinence, no resistance incontinence, urinary incontinence, nearly incontinence and stress urinary incontinence.
[ترجمه گوگل]بی اختیاری را می توان به دسته هایی تقسیم کرد که عبارتند از: بی اختیاری سیرکامفیوز، بی اختیاری بدون مقاومت، بی اختیاری ادرار، بی اختیاری تقریبا بی اختیاری و بی اختیاری ادرار استرسی
[ترجمه ترگمان]Incontinence را می توان به گروه هایی تقسیم کرد که بی اختیاری فوری، عدم مقاومت در مقاومت، بی اختیاری ادراری، بی اختیاری ادراری و بی اختیاری ادراری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The predecessor has procured plentiful and substantial progeny, but they basically circumfuse the West Chou official system or the general official system of the Chou Dynasty.
[ترجمه گوگل]سلف فرزندان فراوان و قابل توجهی به دست آورده است، اما آنها اساساً سیستم رسمی غرب چو یا سیستم رسمی عمومی سلسله چو را پوشش می دهند
[ترجمه ترگمان]سلف عمدتا فرزندان فراوان و قابل توجهی را در اختیار دارد، اما اساسا توسط سیستم رسمی چو West یا سیستم رسمی فرماندهی سلسله چو استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perfume manufacturer also advertises greatly in ground of do one's best, make " spring breath ", " pure and fresh mountain stream ", " lemon is sweet model " circumfuse our life.
[ترجمه گوگل]تولیدکننده عطر نیز در زمینه انجام بهترین کار، "نفس بهاری"، "جویزه کوهستانی ناب و تازه"، "لیمو مدل شیرین است" زندگی ما را طواف می کند، تبلیغ زیادی می کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین تولید کننده عطر در زمینه انجام بهترین کار تبلیغ می کند، \"تنفس بهار\"، \"آب خالص و تازه کوهستان\"، \"لیمو مدل شیرینی\" برای زندگی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به اطراف منتشر کردن (فعل)
circumfuse

گسترش یافتن (فعل)
spread, circumfuse, outspread, deploy

پیشنهاد کاربران

بپرس