circular

/ˈsɜːrkjələr//ˈsɜːkjʊlə/

معنی: بخشنامه، غیر مستقیم، چنبری، مدور، دایرهای، دایره وار، مستدیر، چرخی
معانی دیگر: گرد، گرد نا، پرهونی، دورانی، پرگرسان، گرده (round هم می گویند)، ناراست، دور و دراز، پیچاپیچ (roundabout هم می گویند)، هرچه که برای پخش به تعداد زیاد تهیه شده باشد (مثلا آگهی یا نامه)، دارای حرکت دایره وار یا مارپیچی، چرخنده، حلزونی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having the shape of a circle; round.
مترادف: annular, curved, cycloid, round, rounded
مشابه: curvilinear, discoid, globular, orbicular, rotund, spherical, spiral, winding

- I need a cake pan with a circular shape, not a square.
[ترجمه گوگل] من به یک قالب کیک دایره ای شکل نیاز دارم نه مربعی
[ترجمه ترگمان] من به یک ماهی تابه با شکل دایره ای نیاز دارم، نه یک میدان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is a circular path in the park that goes around the lake.
[ترجمه گوگل] یک مسیر دایره ای در پارک وجود دارد که دور دریاچه می چرخد
[ترجمه ترگمان] یک مسیر دایره ای در پارک وجود دارد که اطراف دریاچه می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: moving in the form of a circle or spiral.
متضاد: eccentric
مشابه: cyclic, looping, orbiting, revolving, rotary

- She moved her arm in a circular motion.
[ترجمه گوگل] دستش را به صورت دایره ای حرکت داد
[ترجمه ترگمان] او بازویش را با حرکتی دایره وار حرکت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of logic or reasoning, marked by the use of evidence or arguments that merely restate one's premise or hypothesis in different terms.
مترادف: circuitous, winding
مشابه: devious, indirect, rambling, redundant, roundabout

- Saying that "Sugar is bad for the teeth because it is harmful to them" is an example of using circular reasoning.
[ترجمه گوگل] گفتن اینکه شکر برای دندان مضر است، مصداق استفاده از استدلال حلقوی است
[ترجمه ترگمان] گفتن اینکه \"شکر برای دندان ها بد است چون برای آن ها مضر است\" مثالی از استفاده از استدلال دایره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in mathematics, of or relating to a circle or properties of a circle.

- The line segment forms a circular arc.
[ترجمه گوگل] پاره خط یک قوس دایره ای را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان] بخش خط یک قوس گرد را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: circularly (adv.), circularity (n.)
• : تعریف: a piece of printed matter, usu. commercial, that is widely distributed.
مترادف: flier, handbill, leaflet
مشابه: advertisement, announcement, brochure, handout, notice, placard, throwaway

- There were only grocery store circulars in my mailbox today.
[ترجمه گوگل] امروز فقط بخشنامه های خواربار فروشی در صندوق پست من بود
[ترجمه ترگمان] امروز فقط یه سری مجله توی صندوق پستم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. circular argument
استدلال دوری،استدلال پرهونی،مصادره به مطلوب

2. circular effect
تاثیر دورانی،اثر پرهونی

3. a circular room
اتاق گرد

4. right circular cylinder
استوانه ی کامل (که دایره های دو مقطع آن بر محور عموداند)

5. the circular motion of the arms
حرکت دورانی دست ها

6. the minister's circular was sent to all the offices
بخشنامه ی وزیر به کلیه ی ادارات ارسال شد.

7. a board with circular holes
تخته ای دارای سوراخ های گرد

8. the celestial orbs revolve with uniform circular movement
اجرام سماوی با حرکات چرخشی و هم زمان گردش می کنند.

9. if you go to ghom via ghazvin you will have a circular route
اگر برای رفتن به قم از راه قزوین بروی راه دور و درازی خواهی داشت.

10. Have you seen that circular from the new disco center?
[ترجمه گوگل]آیا آن بخشنامه را از مرکز دیسکو جدید دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]اون حلقه رو از مرکز دیسکو دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The book contains circular walks you can do in half a day.
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل پیاده روی های دایره ای است که می توانید در نیم روز انجام دهید
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل گردش های دایره ای است که شما می توانید در عرض نصف روز انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bright boy altered it to a circular form.
[ترجمه گوگل]پسر باهوش آن را به شکل دایره ای تغییر داد
[ترجمه ترگمان]پسر روشن آن را به شکل دایره ای عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The island is roughly circular in shape.
[ترجمه گوگل]این جزیره تقریبا دایره ای شکل است
[ترجمه ترگمان]جزیره تقریبا مدور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The crater was two miles across and roughly circular.
[ترجمه گوگل]دهانه دو مایلی وسعت و تقریبا دایره ای بود
[ترجمه ترگمان]دهانه آتشفشان دو مایل عرض و تقریبا مدور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A circular to this effect will be issued in the next few weeks.
[ترجمه گوگل]طی چند هفته آینده بخشنامه ای در این خصوص صادر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]دایره ای برای این افکت در چند هفته آینده صادر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He had round unblinking eyes and a perfectly circular head.
[ترجمه گوگل]چشمان گرد و بدون پلک و سر کاملا دایره ای داشت
[ترجمه ترگمان]او بدون پلک زدن یک چشم کامل و بدون پلک زدن دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشنامه (اسم)
circular

غیر مستقیم (صفت)
devious, sinuous, oblique, backstairs, indirect, tortuous, circular, sideway, mediate

چنبری (صفت)
round, bandy, curved, circular, toric

مدور (صفت)
round, circular, spherical, roundish, orbicular, terete

دایره ای (صفت)
circular, gyrate

دایره وار (صفت)
round, circular

مستدیر (صفت)
rounded, circular, spherical, orbicular

چرخی (صفت)
circular, orbicular, trochal

تخصصی

[حسابداری] مدور
[عمران و معماری] دایره ای - دایروی - به فرم دایره - دایره وار - گرد
[برق و الکترونیک] دایره ای
[حقوق] بخشنامه
[ریاضیات] مستدیر

انگلیسی به انگلیسی

• paper or leaflet intended for public distribution
going around in a circle; shaped like a circle
something that is circular is shaped like a circle.
if you make a circular journey, you go somewhere and then return by a different route.
a circular argument or theory is not valid because it uses a statement to prove the conclusion and the conclusion to prove the statement.
a circular is a letter or advertisement which is sent to a large number of people at the same time.

پیشنهاد کاربران

بخشنامه
Circular Materials پلاستیک ها، الیاف طبیعی، فلزات و غیره هستند که از مرحلۀ استفادۀ اولیه/قبلی بازیافت شده اند. آن ها با موفقیت جمع آوری شده، مرتب شده، دوباره پردازش شده و برای چرخۀ زندگی بعدی، در یک محصول جدید، آماده شده اند.
*مواد بازیافت شده
فراگیر
a printed announcement, advertisement, or letter that is sent to many people at the same time
بخشنامه، اطلاعیه
Details of the payout will be contained in a circular to be sent to shareholders next month
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/circular
Circular reasoning استدلال چرخشی
احتمالا به معنی سیستم گردش خون باشه در پزشکی🤷🏻
ادوار. دور
[حقوق] دعوت فراگیر
بخشنامه
دوری ( در استدلال (
چرخه ای

بپرس