• : تعریف: having or taking a long and winding course or procedure; roundabout; indirect. • مترادف: indirect, roundabout, winding • متضاد: direct, straightforward • مشابه: circular, devious, labyrinthine, meandering, rambling, serpentine, tortuous
- The many detours caused our trip to be rather circuitous.
[ترجمه گوگل] مسیرهای انحرافی زیاد باعث شد تا سفر ما نسبتاً پیچیده باشد [ترجمه ترگمان] مسیرهای انحرافی بسیاری باعث شده که سفر ما تا حدودی غیر مستقیم باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She put forward a circuitous but logical argument.
[ترجمه گوگل] او یک استدلال مداری اما منطقی ارائه کرد [ترجمه ترگمان] اون فقط یه جر و بحث منطقی به جلو گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. circuitous reasoning
استدلال پیچیده و گمراه کننده
2. a circuitous journey
مسافرت دور و دراز
3. a circuitous road
راه پر پیچ و خم
4. The journey was circuitous and slow.
[ترجمه امیری] سفر پرپیچ و خم و آهسته ی بود.
|
[ترجمه گوگل]سفر پر پیچ و خم و کند بود [ترجمه ترگمان]این سفر خیلی آهسته و آهسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He took us on a circuitous route to the hotel.
[ترجمه گوگل]او ما را در یک مسیر چرخشی به سمت هتل برد [ترجمه ترگمان]او ما را از مسیر غیر مستقیم به هتل برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The cabdriver took them on a circuitous route to the police station.
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی آنها را در مسیری چرخشی به اداره پلیس برد [ترجمه ترگمان]The آن ها را به یک مسیر غیر مستقیم به پاسگاه پلیس بردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They took a circuitous route to avoid reporters.
[ترجمه گوگل]آنها برای دوری از خبرنگاران مسیری را طی کردند [ترجمه ترگمان]آن ها مسیری غیر مستقیم را برای اجتناب از خبرنگاران انجام دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Typically circuitous is the way she used Bernard.
[ترجمه گوگل]روشی که او از برنارد استفاده کرد، معمولاً مداری است [ترجمه ترگمان]به طور معمول غیر مستقیم روشی است که او از برنارد استفاده می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I set out on a circuitous route that ensured I ended up at her table.
[ترجمه گوگل]من در مسیری چرخشی حرکت کردم که مطمئن شد سر میز او قرار گرفتهام [ترجمه ترگمان]از یک مسیر غیر مستقیم شروع به قدم زدن کردم که مطمئن شدم به میز او رسیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Disability arts is a circuitous route to the inclusion of Disabled people in mainstream arts and wider society.
[ترجمه گوگل]هنرهای مربوط به معلولیت مسیری پر پیچ و خم برای گنجاندن معلولان در هنرهای رایج و جامعه گسترده تر است [ترجمه ترگمان]هنر معلولیت یک مسیر غیر مستقیم به گنجاندن افراد معلول در جوامع اصلی و جامعه گسترده تر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She returned to Bourne End by a circuitous route along minor roads.
[ترجمه گوگل]او از طریق یک مسیر چرخشی در امتداد جاده های کوچک به بورن اند بازگشت [ترجمه ترگمان]او با یک مسیر غیر مستقیم در امتداد جاده های فرعی به \"Bourne\" بازگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The more circuitous route would be the quickest.
[ترجمه گوگل]مسیر مداری تر سریع ترین خواهد بود [ترجمه ترگمان] هر چی بیشتر و غیر مستقیم باشه، سریع ترین راه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. By shifting his camp and taking circuitous routes, he prevents the enemy from anticipating his purpose.
[ترجمه گوگل]او با جابجایی اردوگاه خود و در پیش گرفتن مسیرهای مداری، دشمن را از پیش بینی هدف خود باز می دارد [ترجمه ترگمان]با تغییر دادن اردوگاه خود و گرفتن مسیرهای مداری، او از پیش بینی هدف خود جلوگیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His explanation was circuitous and puzzling.
[ترجمه گوگل]توضیحات او پیچیده و گیج کننده بود [ترجمه ترگمان]توضیحات او غیر مستقیم و گیج کننده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• indirect (action or language); roundabout, winding, not direct a circuitous route is long and complicated; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Not direct; roundabout in route 🌪️ 🔍 مترادف: Roundabout ✅ مثال: The circuitous route took them much longer to reach their destination.
لقمه را دور سر چرخوندن. از این شاخه به این شاخه پریدن. این کلمه یکم حاوی طعنه و کنایه با همراهی بعضی کلمات دیگه است
پر فراز و نشیب، پیچ واپیچ،
مسیر، مسافرت، صحبت: ( rout, journey, speech ) - غیر مستقیم indirect - دارای پیچ و خم having winding course • We took a circuitous and unfamiliar rout through the woods to the county road • That was Dad’s circuitous way of telling me he wished I would stay home forever