1. circles inside each other
دوایر متداخل
2. concentric circles
دایره های هم مرکز
3. the moon circles the earth
ماه دور زمین می گردد.
4. going around in circles
(عامیانه) تکرار مکررات کردن،(پس از زحمت) دوباره به همان جای اول رسیدن
5. running around in circles
(عامیانه) سگ دو زدن،بیهوده تقلا کردن
6. to go about in circles
دایره وار حرکت کردن
7. the eagle planed down in circles without moving a wing
عقاب بدون بال زدن به طرف پایین دور می زد.
8. women could not penetrate the higher circles of the party
زن ها نمی توانستند به دوایر عالی حزب راه بیابند.
9. that young man moves mostly in literary circles
آن مرد جوان بیشتر در محافل ادبی رفت و آمد دارد.